ali.heccam
ali.heccam
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

I need a doctor

like that...
like that...


اون روزایی که سیگار می‌کشیدم رو یادم میاد و از طبیعت خجالت می‌کشم... با چه زبونی می‌تونم تک‌تک پوکه‌های سیگاری که بی‌رحمانه باهاشون زمین رو فرش کردم، برشون‌گردونم سرجاش، توی پاکت. من ناراحت بودم یا برعکس، خیلی خوشحال و اون ( طبیعت ) مجبور بود اکسیژن و سرسبزی و خاک و آبی تحویلم بده و من در ادامه‌ی این چرخه‌ی بی‌حیایی، اَزنو... اسمِ حامیِ طبیعت رو‌ روی خودم نمی‌ذارم اما واقعیت ماجرا اینِ که تعداد سال‌هایی که برای خم شدن و برداشتن زباله از روی زمین، جزو مسعولیت‌های نانوشته‌ام به حساب میاد، دورقمی شده و بااین‌حال روی‌هم‌رفته، فقط پنج ماهِ که دیگه دستم به این گناه نابخشودنی آلوده نشده!

هیچ آدم سیگاری‌ای، از پول‌هایی که برای خریدن پاک سیگار هزینه کرده، پشیمون نیست؛ شاید یکی بیاد و بگه آسیبی که به ریه‌ها زده جبران‌شدنی نیست و اون‌یکی، خیلی روشن‌بینانه‌تر، به آسمون خاکستری اشاره کنه؛ یکی از آسیب اخلاقی‌ای که به یه بچه‌ی سه‌ساله وارد میشه و یکی دیگه روی بوی تلخی که پرستیژ رو به زیر صفر می‌چسبونه تاکید می‌کنه و یکی مثل من، دستش رو میاره بالا و زیرلَبی میگه: « جای خالی... » اون جای خالی‌ای که پر نمیشه: شاهدش، زمینی به این‌ وسعت و آسمونِ دورش با آدم‌های سیگار‌به‌دست و خنده‌ها و ناراحتی‌هایی که عمق ندارن! میگم: دیدنی‌های آسیب‌رسان، سایه‌هایی از هیولاهایی هستن که برای دیدن‌شون، به ابزار نیازه: برای امشبِ من، یه سکوت، یه دریاچه‌ی مصنوعی و انعکاس شب، توی آب؛ برای تو چی؟

بیماری اعتیادبیماری الکلیسمنویسندگیداستانسید علی نصرآبادی
یه نویسندم که کلمات، تازه بهش سلام کردن instagram:@ali.heccam_ t.me/Alinssr_ ali.heccam@gmail.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید