دکتر علی نیکوئی
دکتر علی نیکوئی
خواندن ۶ دقیقه·۶ ماه پیش

کاتارسیس؛ جایی که فلسفه، هنر و روانشانسی به یکدیگر می‌رسند!

https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/217539/%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%B3

دکتر علی نیکویی
فائزه‌سادات صادقی

کاتارسیس[1]کلمه یونانی به معنای تطهیر، تزکیه و تخلیص است. این واژه از کلمه یونانی کاتارین[2] به معنی پاک‌کردن مشتق شده است و در ادامه دگردیسی‌اش از حوزه مذهب، پزشکی و سنت‌های عالمانه به مباحث معاصر تنزل کرد.[3] در یونان باستان اعمال کاتارتیک در شعر هومر اشعار هسیود و در مکتب‌های فکری سری در دلفی[4] به کار برده می‌شد. در نوشته افلاطون و ارسطو مفهوم کاتارسیس نقش کاملاً محوری دارد، تعریف ارسطو از سوگ‌نامه در پایان فصل ششم فن شعر[5] و ارتباط آن با کلمات دریغ و ترس و کاتارسیس آمده است. ارسطو در فن شعر دو بار به کاتارسیس اشاره می‌کند؛ مورد اول خیلی توضیح‌دهنده نیست او به اورستس[6] در ارتباط با تشریفات تطهیر رجوع می‌کند در مورد دوم به تعریف کاتارسیس در فن شعر می‌پردازد؛ به گفته او سوگ‌نامه، شفقت و ترس را برمی‌انگیزد و سبب تزکیه نفس انسان از احساسات و عواطف می‌گردد. ارسطو می‌گوید شفقت با ترس ارتباط دارد ولی اگر ترس خیلی بزرگ باشد شفقت نمی‌تواند با آن وجود داشته باشد و به نظر می‌رسد ترس و شفقت با هم عکس‌العمل پیچیده‌ای داشته باشند و این هر دو یا به‌تنهایی با کاتارسیس ارتباط دارند.[7] او بیشتر کارکرد هنر را در وجه فردی و درونی آن می‌جوید و بدین ترتیب آن را وسیلهٔ پالایش و تطهیر قلمداد کرده و با واژهٔ کاتارسیس تعریف می‌کند.[8]

همان‌طور که در معنای واژهٔ کاتارسیس گفته شد این مفهوم در طول تاریخ، به‌عنوان پالایش به دو گونهٔ کلی آئینی و پزشکی مستفاد شده است. در صورت نخست پالایش عواطف از طریق ایجاد ترس و شفقت رخ می‌دهد که نوعی استعاره است از پالایش آئینی و در تبیین دوم کاتارسیس نوعی دفع موقت عواطف شفقت و ترس تلقی می‌شود که مأخوذ از روش پزشکی است.[9] از نیمه قرن نوزدهم از اصطلاح کاتارسیس در فلسفهٔ ارسطو خوانشی طبی (بیشتر روان‌شناسانه) صورت‌گرفته است.[10]در سال 1900 شکوفایی تازه‌ای در مفهوم کاتارسیس ایجاد شد که تأثیرات آن غیرقابل‌تصور بود و باعث شد این مفهوم تبدیل به اساسی‌ترین جزء نظام نوین روانکاوی شود.[11]از تعاریف کاتارسیس با برداشت‌های درمانی می‌توان به تعاریف فروید و بروئر و شولتزها و انجمن روان‌شناسی آمریکا اشاره کرد که هدف از آن را تخلیه‌کردن یا آزاد ساختن احساسات سرکوب شده یا فروخورده عنوان کرده‌اند.[12]نظام روانکاوی فروید، الگوی رشد شخصیت و رویکردی به روان‌درمانی بود، او نگاهی تازه و افق‌های جدیدی به روان‌درمانی داد؛ توجه را به عوامل روان‌پریشی که رفتار را برانگیخته می‌کنند جلب کرد، بر نقش ناهشیار تمرکز کرد و اولین روش‌های درمانی را برای شناختن و تغییردادن ساختار منش اساسی فرد به وجود آورد. نظریه فروید معیاری است که بسیاری از نظریه‌های دیگر در مقایسه با آن ارزیابی می‌شوند.[13]روانکاوی فرویدی امکانی بی‌همتا به ما می‌دهد تا آن هنگام که خودآگاهی، خود را آشکار می‌کند تا به این تعارضات درونی پی ببریم.[14] در سال ۱۹۲۰ فروید این مفهوم را که حادثه، تجاوز نامناسب نیرویی است که به‌صورت ویژه بر روی مکانیزم حفاظت اثر می‌گذارد مطرح نمود که در آن ابزار روانی بیمار با استفاده انرژی کاتارتیک جهت غلبه بر آسیب حاصله، تقویت می‌شود و فرد را وادار می‌نماید به‌صورت وسواسی حادثه اصلی را بارهاوبارها مرور کند.[15]فروید در کتاب مطالعاتی در باب هیستری در مورد کاتارسیس (تخلیه هیجانی) این‌گونه توضیح می‌دهد: در سیر طبیعی امور اگر تجربه‌ای بار عاطفی زیادی داشته باشد آن عاطفه یا به‌واسطه کنش‌های متنوع بازتاب"تخلیه" می‌شود یا به‌واسطه پیوند با دیگر موضوعات ذهنی آگاهانه و به‌تدریج و آهسته از بین می‌رود؛ اما در بعضی موارد این مسئله رخ نمی‌دهد. عاطفه در وضعیتی خفه شده باقی می‌ماند و خاطره تجربه‌ای که این عاطفه به آن مرتبط است، از لوح آگاهی محو و پاک می‌شود. اگر بتوان محتوای تجربهٔ اصلی را به همراه عاطفه توأم با آن به لوح آگاهی کشاند، آن عاطفه تخلیه یا تخلیه هیجانی می‌شود و نیرویی که نشانهٔ بیماری را حفظ کرده است دیگر عمل نمی‌کند و خود نشانه ناپدید می‌شود.[16] روانکاوی باعث می‌شود که از هیجان به‌عنوان دروازه‌ای به روان مراجع و دعوت از وی برای تجدیدنظر، تجدید تجربه و پردازش هیجانات استفاده شود.[17]

نظریات و مفاهیم مشتق شده از روانکاوی از سه طریق اصلی در هنردرمانی گنجانده شده‌اند. راه اول مربوط به چگونگی تأثیرگذاری شیوه‌ها و نظریه‌های روانکاوی بر ساختار و سازمان هنردرمانی است که شامل ایجاد و حفظ مرزهای درمانی مناسب است. دوم، نظریه‌های روانکاوی به‌صورت گسترده‌ای در قابل‌درک ساختن روش‌های درمانی مؤثر بوده است. سومین و شاید مهم‌ترین مورد روانکاوی بدون شک تأثیر زیادی در تعبیر و تفسیر تصاویر مراجعین در هنردرمانی داشته است.[18]

زبان هنر، زبانی واقع‌نما در قالبی نمادین است، این زبان می‌تواند بخش گسترده‌ای از وجود نهانی و خیال‌پردازی‌های درونی را فعال و زندگی را گسترده و پر معنی کند.[19]معمولاً هنردرمانی را با تخلیه و پالایش روانی یا به‌اصطلاح کاتارسیس می‌شناسند و آن فرایندی است که ضمن ابراز و برون‌ریزی احساسات، بهسازی و بازسازی آن را به همراه دارد. در واقع تعارضات و مشکلات و هیجان‌های بیمار به‌گونه‌ای سازنده، تصفیه و بازیافت می‌شوند و مکانیزم‌های مفیدتر و درک سالم‌تری پیدا می‌شود. در هنردرمانی فن‌ها و روش‌هایی وجود دارد که فرد را با شیوه‌های مختلف برای مقابله و رویارویی با مشکلات توانا می‌کند.[20]ارسطو با بیان مفهوم کاتارسیس بر نقش پالایشی هنر تأکید نمود و فروید از آن در روانکاوی به‌عنوان روشی مؤثر برای تخلیه هیجانات و رویکردی شفابخش برای درمان بهره برد. امروزه هنردرمانی باتکیه‌بر نظریات و مفاهیم روانکاوی و استفاده از روش‌های هنری به ابراز و برون‌ریزی احساسات و هیجانات و تجدید تجربه‌های آسیب‌زا پرداخته و آنها را به روشی سازنده و تصفیه شده تبدیل می‌کند.

منابع

  1. افهمی،رضا؛تدین،مریم. 1391.هنردرمانی. نشریه کتاب ماه هنر.شماره165. 68-72
  2. آخوندی،زهرا؛افهمی، رضا. 1396. جان کیج و کاتارسیس در پرتو تجربه هنرمندانه.فصلنامه کیمیای هنر.سال ششم.24 . صص59- 74
  3. ادواردز،دیوید.1394.هنردرمانی خلاق:نظریه و کاربست در روان درمانی هنری. دهنوی،سعید.تهران.نشر قطره
  4. برونیوس، تدی. 1386. کاتارسیس . نصیری،مهدی. نشریه کتاب صحنه. (58 و59) . صص33-39
  5. خلعت بری، غلامرضا. 1388. کاتارسیس.نشریه کتاب صحنه. 69 . صص112-115
  6. کری،جرالد.1401.نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی. سیدمحمدی،یحیی. تهران. انتشارات ارسباران
  7. فروید، زیگموند؛ یوزف، بروئر.1393. مطالعاتی در باب هیستری. سمی،سهیل. تهران. انتشارات پندار تابان
  8. لیر،جاناتان.1402.فروید. جعفری،مجتبی؛ طهماسب،علیرضا. تهران.فرهنگ نشرنو
  9. محمدی وکیل، مینا. 1396. رابطه هنر و اخلاق در فلسفه ارسطو. نشریه فلسفه. (1)45. صص 75-93
  10. کرامر،سون. 1390.آسیب‌های روحی و ارتباط آنها باروایت و کاتارسیس در ادبیات. خلعتبری، غلامرضا. نمایش .148 . صص 87-90
  11. گرینبرگ، لسلی اس؛مالبرگ، نورکاتی؛تامپکینز، میشل ای؛1400. کتاب کار با هیجان در رویکردهای درمانیِ روانپویشی، رفتارشناختی و متمرکز بر هیجان. سبزواری،سجاد؛ شجاعی، الهام. شیراز. نشرشواتیر
  12. زاده محمدی، علی.1388.هنردرمانی:مقدمه‌ای بر هنردرمانی ویژه گروه‌ها. تهران. نشر قطره
  13. Pappas, Nikolaos (2001), Aristotle , in The Routledge Companion to Aesthetics, ed. by Berys Gaut and Dominic Mclver Lopes, 15 – 26




[1]catharsis

[2]katharein

[3] خلعتبری.1388: 112

[4] هر معبد یونانی بنای مقدسی بود که به یک ایزد خاص اختصاص داشت و نیایشگران بر این باور بودند که او مرتب به آن بنا سر می‌زند. حتی کوچک‌ترین شهرها چندین معبد داشتند و هر ایزدی معابدی داشت که در سرتاسر یونان پراکنده بودند. مهم‌ترین و مشهورترین آن‌ها در دلفی بود. معبد دلفی به ایزد بلندمرتبه خورشید، آپولون تعلق داشت. مردم از سرتاسر یونان برای نظرخواهی از پوتیا، کاهنهٔ غیبگوی عبادتگاه، به آنجا سفر می‌کردند. اکثر مردم عقیده داشتند آپولون و دیگر ایزدان به واسطه او مستقیماً با انسان‌ها سخن می‌گویند. هیچ کس نمی‌دانست که پوتیاها چگونه برگزیده می‌شوند، اما آن‌ها همواره زنان دهقانی بودند که هیچ قابلیت خاصی نداشتند. کسانی که مشورت می‌خواستند هزینه زندگی پوتیاها را می‌پرداختند. چند نیایشگاه دیگر یونانی نیز پوتیا داشتند، اما هیچ‌کدام به اندازهٔ پوتیاهای دلفی مقدس شمرده نمی‌شدند.

[5]poetics

[6] اورستس (به یونانی: Ὀρέστης)، در اسطوره‌های یونان، پسر آگاممنون و کلوتایمنسترا است.

[7] برونیوس . 1386: 33

[8] محمدی وکیل. 1396: 84

[9] محمدی وکیل. 1396: 85

[10]Pappas.2001: 17

[11] کرامر . 1390: 87

[12] آخوندی؛ افهمی. 96: 61

[13] کری . 1401: 83

[14] لیر.1398: 38

[15] کرامر . 1390: 87

[16] فروید و بروئر . 1895: 38

[17] گرینبرگ.1400: 9

[18] ادواردز .1394: 111

[19] افهمی.1391: 69

[20] زاده محمدی.1388: 12

روان درمانیکاتارسیسروانشناسیفلسفهدکتر علی نیکویی
دکتری در تاریخ ایران‌باستان؛ نویسنده ، ایران‌شناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید