_ali.pirzad_
_ali.pirzad_
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

مدل نگاه کردن ما به رابطه های دیگران

شاید بهترین حس ها مال ما بوده
شاید بهترین حس ها مال ما بوده


هر چقدرم که بخوایم نادیده بگیریم و انکارش کنیم، بار ها پیش اومده که یکی از دوستان صمیمی یا معمولیمون، نشسته و خیلی با حوصله و با بیان جزئیات از رابطه ای که با دوس دختر/پسرش داشته صحبت کرده.

و ما در اون موقعیت چندین ماه بوده که سینگل بودیم یا اگرم تو رابطه بودیم، رابطه مون به اون خوبی رابطه ی رفیقمون نبوده.

در عین حال احتمال داشته وضعیت مالیمون هم متفاوت بوده. حالا یا ما بهتر بودیم یا اون؛ که همه ی اینا، روی دید ما به قضیه تاثیر گذاشته.

سه چهار سال پیش، خیلی تو این مسائل دقیق نمیشدم و پیگیری نمیکردم که چرا باید این قضیه واسه من حس ناراحتی یا حسادت به وجود بیاره.(توجه کنید اینکه شما معمولا نمیشنوید یا نمیبینید که بگن پسرا به یه رابطه حسادت کنن به این معنی نیست که این حسادته وجود نداره. البته که خیلی از پسرا هم واقعا همینطورن و آدمای بالغی هستن. ولی در اون دوران شاید من زیادی نابالغ بودم. همین الانم تعداد بسیار زیادی از پسرای سن بالاتر از من وجود دارن که در ظاهر چیزی نشون نمیدن ولی از درون بهشون فشار میاد و به شکلای دیگه بروز میدن)

خب حدودا دوسال پیش با این قضایا یکم متفاوت برخورد کردم(اینم بگم که این مدت همیشه سینگل نبودم و گاهی اوقات رابطه های خوبیم داشتم ولی همیشه فکر میکردم شاید ما به اندازه ی اونا باهم خوب نیستیم!)

تصمیم گرفتم وقتی یکی میاد تعریفی از تشکیل رابطه ش، هیجانات و خوش گذرونی هاش، شکست خوردن و برخوردن به مشکلات جدیدش میده؛ منم سعی کنم سوالایی بپرسم که قضیه واسم واضح تر باشه و فقط به شکل یه داستان گلچین شده از اتفاقات عاطفی نشنوم.

و اینکه یه معذرت خواهی به خیلیاشون بدهکارم چون که میخواستم چت هاشونو ببینم و مدل حرف زدنشون و اینکه واقعا چی داره بهشون میگذره هم کامل میخوندم. نه اینکه هر کسی بیاد چتشو نشون بده ولی منم بلد بودم چطوری گولشون بزنم و گوشی رو با خیال راحت بگیرم و بخونم :) !!!

مسئله ی دیگه که پیگیر شدم این بود که مثلا وقتی داره از یه اتفاق لذت بخش اون رابطه(هر مدل اتفاقی) صحبت میکنه، بپرسم که از خیلی قبل تر شروع کنه و اتفاقای معمولی ای که رخ داده رو برام تعریف کنه که اون داستانا واسم ملموس تر و واضح تر بشه.

ولی حواسمون نبوده
ولی حواسمون نبوده


دقیقا از همون زمانا به بعد دیگه کم کم دیدم به اون مسائل داشت تغییر میکرد.

چون که مثلا رفیقای من جوری که خودشون از خودشون یا از طرفای مقابلشون تعریف میکردن، اکثر اوقات، حتی ناخودآگاه، یه آدم جنتلمن از خودشون و یه فرشته ی مهربون از طرف مقابلشون میساختن.

و وقتی که اتفاقایی که بینشون میفتاد، بدون هیچ تغییری ازشون میشنیدم، قضیه به صورت بسیار متفاوتی واسم جلوه میکرد.

و حتی ممکن بود که کاملا بفهمم چقدر بعضی از رابطه هایی که خودم داشتم، بسیار بالغانه تر و لذت بخش تر بوده و حتی جدا شدنمون هم آسون تر و بدون اعصاب خوردی زیاد بوده.

حرف هارو طولانی نمیکنم. و مسئله ی بسیار مهم اینه که بگم:

خیلی از ناراحتی ها یا غبطه خوردن یا حتی حسادت، ناشی از کمبود اطلاعاتتون از یه قضیه است.

هیچ وقت، وقتی که کاملا(وقتی میگم کامل ینی کامل! ینی حتی ممکنه یه هفته صحبت کردن اون شخص درباره ی رابطه ش واقعا دو درصد چیزی که واقعا بوده رو به شما منتقل کنه) از قضایایی که در یک رابطه میگذره، خبر دار نیستید؛ درباره کیفیت اون رابطه قضاوت نکنید.

از داستانای دیگران تجربه هارو یاد بگیریم. این کار فوق العاده ست. ولی هیچ وقت فکر نکنیم که کیفیت زندگی احساسی ما ممکنه از بقیه پایین تر باشه. کیفیت رابطه هامونو خودمون میتونیم افزایش بدیم. نگرانی زیاد به دلتون راه ندید :)


رابطهرابطه های امروزیحال خوب بین مامشکلات رابطه
ساده نویس. تا حد توان از بیهوده نویسی به دور! و تا حدودی کتابخوان.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید