علی شفیعی
علی شفیعی
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

اشعاری از امیلی دیکنسون

امیلی دیکنسون شاعر آمریکایی قرن ۱۹ میلادی است. او شخصی خلوت‌گزین بود و در طول حیاتش تنها ده تا از حدود ۱۸۰۰ شعرش چاپ شد. شعر معروف «من هیچ کسم! تو کیستی؟» نشان دهنده علاقه او به فعالیت در تنهایی و البته دوری‌اش از شهرت است!

به کسی نگو! می‌دونی اون‌ها تبلیغ می‌کنند! و چقدر مایه افسردگیست که کسی باشی!
به کسی نگو! می‌دونی اون‌ها تبلیغ می‌کنند! و چقدر مایه افسردگیست که کسی باشی!

اشعار دیکنسون در زمانه خودش خیلی منحصر به فرد بود. خطوط کوتاه و وجود قافیه کج یا نیم‌قافیه اصلی‌ترین تفاوت اشعارش با دیگر اشعار هم‌عصرش است. صحبت از حقیقت مرگ و در کنار آن امید و جاودانگی درون‌مایه خیلی از اشعار او هستند؛ در نهایت هم ۴ سال بعد از درگذشتش اولین مجموعه اشعارش به چاپ رسید.

در زیر ۳ شعر دیگر از او را می‌بینید:

۱. امید موجود بالداریست

Hope is the thing with feathers -
That perches in the soul -
And sings the tune without the words -
And never stops - at all -

And sweetest - in the Gale - is heard -
And sore must be the storm -
That could abash the little Bird
That kept so many warm -

I've heard it in the chillest land -
And on the strangest Sea -
Yet - never - in Extremity
It asked a crumb - of me

ترجمه

امید موجود بالداریست
که در روح خانه دارد
و بدون هیچ کلامی آواز سر می‌دهد
و هرگز ساکت نمی‌شود

شیرین‌ترین آواییست که در باد شنیده می‌شود
و تنها طوفان می‌تواند
آن پرنده کوچک را زخمی کند
که خیلی‌ها را گرم کرده

من صدایش را در سردترین زمین‌ها
و غریب‌ترین دریاها شنیدم
با این حال هرگز؛ حتی در اوج سختی
از من خرده نانی نخواسته

۲. بارقه‌ای از نور

There's a certain Slant of light
Winter Afternoons -
That oppresses like the Heft
Of Cathedral Tunes -

Heavenly Hurt, it gives us -
We can find no scar
But internal difference -
Where the Meanings, are -

None may teach it - Any -
'Tis the seal Despair -
An imperial affliction
Sent us of the Air -

When it comes, the Landscape listens -
Shadows - hold their breath -
When it goes 'tis like the Distance
On the look of Death -

ترجمه

بارقه‌‌ای از نور وجود دارد
در بعد از ظهرهای زمستانی…
که سنگینی می‌کند
مانند شنیدن موسیقی کلیسایی

و عمیقا به ما صدمه می‌زند
نمی‌توانیم هیچ جای زخمی پیدا کنیم
ولی تفاوت‌های عمیقی به وجود می‌آید
در جایی که معناها هستند

هیچ کس نمی‌تواند آن را توصیف کند
آن نشانه ناامیدیست
یک گرفتاری باشکوه
فرستاده شده توسط هوا

وقتی می‌آید منظره گوش می‌دهد
نفس سایه‌ها بند می‌آید
وقتی می‌رود سرد و بی روح است
مانند نگاه کردن به مرگ

۳. نامه من به جهان

This is my letter to the world,
That never wrote to me,--
The simple news that Nature told,
With tender majesty.

Her message is committed
To hands I cannot see;
For love of her, sweet countrymen,
Judge tenderly of me!

ترجمه

این نامه من به جهانیست
که هیچگاه برای من ننوشته..
پیامی ساده که طبیعت یادم داده
با لطافتی باشکوه

پیامش امضا شده
توسط دست‌هایی نامرئی
برای عشق به او، هموطنان نازنین
با لطافت من را قضاوت کنید!

حرف پایانی

اولا که بابت کم و کاستی ترجمه‌ها و وزن شعرها پوزش می‌خوام و سعی کردم سه تا شعری که دوستشون داشتم رو در حد توانم به فارسی در بیارم!

در شعر اول امید به زیبایی توصیف می‌شه. امید مثل پرنده‌ایه که روح ما رو به پرواز در میاره و هیچ وقت نمی‌ایسته و در سخت‌ترین شرایط کنارمونه و هرگز ازمون چیزی نمی‌خواد.

در شعر دوم از ناامیدی گفته می‌شه و با توصیف‌های خوب شرایطی جلوی چشممون میاد که ناامیدیم و بارقه کوچکی از نور تاثیر خیلی زیادی در روح و روانمون می‌ذاره.

شعر سوم نشون دهنده تنهایی شاعره و در این شعر همونطور که طبیعت یاد داده از اطرافیانش می‌خواد تا با مهربانی قضاوتش کنند.

توضیحات بیشتر درباره سه تا شعر به ترتیب اینجا و اینجا و اینجا موجوده! امیدوارم یه روزی بتونیم برای اشعار خودمون هم چنین مخزن خوبی از معانی و تفاسیر داشته باشیم.

شعرامیلی دیکنسونادبیات
یه آدم ساده :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید