ویرگول
ورودثبت نام
علی قربانی
علی قربانی
علی قربانی
علی قربانی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

نمی‌دانم!

وقتی خسته باشم بیشتر نمی‌دانم! آره عجیبه ولی همینه. راستش رو بخواهی امروز توان و انگیزه ای برای بلند شدن نداشتم نمی‌خواهم بگویم که دیگر بیدار نشوم و از این حرف های معروف دارک نه، این جمله را فقط یک غرغر کردن از دانشجوی رشته‌ی اتاق عمل بدانید و بس، چون که هنوز آماده‌ی مرگ نیستم حتی بیشتر نگران مادرم هستم تا خودم، همیشه دعایم این بود که قبل از او بمیرم، نمی‌دانم، بهتر است اول صبح این ابر های تیره را از بالای سرم دور کنم. کجا بودیم؟ آهان بله داشتم می گفتم که ما یعنی من و زخم هایم اکثر اوقات نمی‌دانیم که چه غلطی! چیز نه ببخشید چه بلایی داریم سر هم می‌آوریم. باهم رفیق شدیم تا از این طریق بلکه گولشان بزنم و کمی آرامشان بکنم. در گوشی بگوییم خیلی وقت است تسلیم شده ام و فقط دارم ادای ایستادن را در می‌آورم کسی چه می‌فهمد مگه نه؟

زخمدانشجومادرخوابنمی‌دانم
۲
۰
علی قربانی
علی قربانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید