دلم میخواهد از در و دیوار بنویسم. هر چه باشد اشکالی ندارد؛ فقط بنویسم. دو دلیل دارد. اول اینکه امروز حرفی شنیدم که انتظارش را نداشتم و ناراحتم. دوم هم به این خاطر که میخواهم روزانه حداقل صد کلمه بنویسم تا قلمم خشک نشود و بیفتد.
نوشتن هم دنیای خودش را دارد؛ گاهی اوقات مینویسی تا فراموش کنی و گاهی هم مینویسی تا به یاد بیاوری. لااقل من که اینطوریام.
این قسمتش را هم دوست دارم که وقتی میخواهی شروع کنی، دستت پیش نمیرود چون ذهنت هنوز راه نیفتاده و فکر میکنی نمیتوانی. فقط کافی است اولین کلمهها را بنویسی. بعدش باید کنار بایستی که سیل کلمات تو را با خودشان نبرند؛ البته هرچقدر هم کنار باشی، بازم زیرشان غرق میشوی و پس از چند جمله (اگر خوشبختتر باشی پس از چند بند) به خودت میآیی و میبینی این همه نوشتهای.