بحث اصلاحکردن یا نکردن موهای بدن هر چند وقت یکبار داغ میشود. مخصوصاً در ایران که پیشنیههای اینجور بحثها در آن وجود ندارد، بحث اکثر اوقات به حاشیه کشیده میشود. حتماً کلمات پشمالو را زیاد برای تحقیر فمینیستها، مخصوصاً زنهای فمینیست، شنیدهاید.
امّا آیا واقعاً این موضوع که شما موهای بدنتان را اصلاحکنید یا نه برای فمینیست مهم است؟ اصلاً اگر فمینیسم بگوید که شما نباید موهای بدنتان را اصلاح کنید، چه فرقی با سیستم مردسالار و سکسیست کنونی دارد؟
در این نوشته میخواهیم ببینیم که چرا موهای بدن شما برای فمینیسم ارزشی ندارد ولی همزمان اصلاحکردن یا نکردن آن یک موضوع فمینیستی است.
اصلاحکردن موهای بدن چیز جدیدی نیست. حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در مصر و هند زنان از تیغهای مسی برای این کار استفاده میکردند. به علاوه در مصر از ترکیبی از شکر برای موبری استفاده میکردند. چیزی شبیه به استفاده از موم در این روزها.
زنان رومیای که از طبقات بالای اجتماعی بودند هم به روش مخصوص به خودشان موهای بدنشان را حذف میکردند.
در دنیای جدید (و البته در غرب) اوّلین کمپین تبلیغاتی حذف موهای بدن در مجلّهی Harper’s Bazaar در سال ۱۹۱۴ ایجاد شد. شرکت معروف ژیلت هم اوّلین تیغ مخصوص از بین بردن موهای دست و پا را یک سال بعد وارد بازار کرد (این توضیحات از این صفحه برداشته شدهاند).
حالا مشکل فمینیستها با این موضوع چیست؟ اینکه بدن زن نباید مو داشته باشد چیزی است که جامعه به او اجبار میکند. یعنی باید و نبایدهایی که جامعه برای خودش ساخته است، زنها را مجبور میکند که همه به یک شیوهی خاص با بدنشان رفتار کنند. و این موضوع حق انسانها را بر بدن خودشان نادیده میگیرد.
خیلی ساده اگر بخواهیم به قضیه نگاه کنیم، حق ما بر بدنمان یعنی اینکه ما حق داریم هر چیزی که میخواهیم را بپوشیم، هر طور و به هر کس که میخواهیم آن را نمایش بدهیم و زندگی جنسیمان را آنطوری که میخواهیم مدیریت کنیم.
هیچ شخص یا نهادی حق ندارد شما را وادار کند که بدنتان را به صورتی که او میخواهد آرایش کنید یا در اختیار کسی که میگوید قرار بدهید.
مشکل فمینیسم هم با حذف موهای زائد از همینجا شروع میشود. جامعه (و یا نهادهای دیگر مثل خانواده) به شما میگوید که باید موهای بدنت را بزنی یا نگهداری. تصمیمی که از اساس باید تنها در اختیار خود تو و نه هیچ کس دیگری باشد.
یعنی در حقیقت این خانواده، جامعه، چهرهی زن در تبلیغات و فشار همگروهیها است که دارد برای بدن زنان تصمیم میگیرد. نه خود آنها. قبلاً در این نوشته در مورد خطرات فشار همگروهی صحبت کرده بودیم:
بعضی از فمینیستها تلاش میکنند با اصلاحنکردن موهای بدنشان اعتراضشان را به این کنترل عمومی نشان بدهد. چیزی که شاید در جوامع غربی راه معقولی به نظر برسد. امّا اوضاع در ایران پیچیدهتر از این حرفها است.
ما در ایران دقیقاً فشاری برعکس چیزی که بر زنان وجود دارد را بر مردان داریم. مردی که موهای بدنش را میزند از نظر بخش بزرگی از جامعه دیگر به اندازهی کافی مرد نیست. پس میتوان او را تحقیر کرد یا با عبارات جنسی مورد آزار قرار داد.
یعنی جامعهی ما همانطور که اگر زنی را ببیند که موهای بدنش را اصلاح نکرده واکنش بدی نشان میدهد، اگر مردی را ببیند که موهایش را اصلاح کرده هم شروع به توهین میکند.
شاید در مناطق مرفه و نیمهمرفه شهرهای بزرگ این موضوع دیگر از یادتان رفته باشد، ولی هنوز که هنوز است در اکثر نقاط ایران اصلاح موهای بدن و خصوصاً صورت برای زنهایی که هنوز ازدواج نکردهاند گناهی نابخشودنی است.
زن مجردی که «دست به صورتش زده است» خراب محسوب میشود و جامعه و خانواده با او شروع به بدرفتاری میکنند.
در عین حال زنی که شوهر میکند باید خودش را اصلاح کند. حالا شاید این کار بعدها ادامه نیابد، امّا یکی از بایدهای مراسم ازدواج همین موضوع است.
یعنی یک فمینیست ایرانی نمیتواند برای اعتراض به نادیدهگرفتن حق زنان بر بدنشان بگوید که من موهای بدنم را اصلاح نمیکنم. چون همزمان حق بخش بزرگی از زنان به خاطر اجازهی اصلاح نداشتن دارد زیر سؤال میرود.
همانطوری که در این دو پارادوکس فرهنگی دیدیم، از آنجایی که در ایران همزمان هم اصلاحکردن و هم اصلاحنکردن تابو هستند، پس عمل سادهی اصلاح کردن یا نکردن نمیتواند کمکی به بهبود اوضاع بکند.
پس باید به صورت همزمان از حق مردان، زنان مجرد و زنان متأهل برای تصمیمگیری درمورد بدنشان دفاع کنیم. بهترین راه حلی که به ذهن من میرسد این است که ابتدا باید مردم را از این که تنها موجودی هستند که بر بدنشان حق دارند آگاه کنیم. چیزی که برای اکثر ماها اصلاً جا نیفتاده است.
بعد از آن دیدن آدمهایی که خودشان، بدون توجّه به موقعیّتی که جامعه برایشان در نظر گرفته، تصمیم میگیرند که اصلاح کنند یا نه جامعه را به سمت پذیرش حق افراد بر بدنشان سوق میدهد. هرچند که اصلاح موهای بدن بخش کوچکی از مشکلاتی است که جامعه با حق افراد بر بدنشان دارد.
خب تمام هدف این نوشته این بود که دیگر چنین سؤالی برایتان پیش نیاید (و البته امیدوارم برایتان پیش نیامده باشد). شما از هیچکس نباید این سؤال را بپرسید چون کسی که مالک بدنتان است خود شمایید. پس شما هم باید برایش تصمیم بگیرید.
ولی اگر واقعاً خودتان هم نمیدانید که زمانی که اصلاح میکنید خوشحالتر هستید یا زمانی که اصلاح نمیکنید، میتوانید یک آزمایش کوچک انجام بدهید.
اگر همیشه بدنتان را اصلاح میکردید، برای یکی دو هفته اصلاح نکنید و اگر عموماً اصلاح نمیکردید یکی دو هفتهای را اصلاحشده بگذرانید. ببینید که آیا نسبت به قبل احساس بهتری دارید یا نه. و خب لازمهی این آزمایش این است که در این مدّت به حرف هیچکس گوش نکنید که کار چندان سادهای نیست.
این سؤال بزرگ و مهمی است. به هر حال وقتی دو نفر دارند به صورت مشترک زندگی میکنند، این مسائل جنبهی خصوصی کمتری پیدا میکنند. مسئلهی اصلی این است که حتّی وقتی در حال زندگی مشترک هستید هم کسی که مالک بدن شما است خودتان هستید، نه شریکتان. پس حرف اوّل و آخر را باید خودتان بزنید.
امّا در مواقعی که برایتان خیلی هم فرقی نمیکند، شاید پذیرفتن حرف شریکتان ایدهی بدی نباشد.
نظر شما در این رابطه چیست؟ فکر میکنید چطوری میتوان فشار اجتماع را برای مدیریت بدن انسانها کاهش داد؟ من و دیگران را در بخش نظرات پایین صفحه از دیدگاهتان آگاه کنید.
اگر هم دوستدارید که مطالب دیگر من را از دست ندهید، میتوانید کمی پایینتر حساب من را در ویرگول دنبال کنید.