فکرش را بکن پادشاه یک کشوری بشوی که قدرتش داری که هر کاری دوست داری را میتوانی بکنی، چه کاریهایی میکردی؟ قدرت… ثروت… و …
راستش را بخواهید تیتر این نوشته بیشتر برای کشاندن شما بود به اینجا! حالا اینجا کجاست؟ محلی که قرار است یک کتاب را با هم بررسی کنیم، کتاب زندگی یکی از دخترهای حرمسرای قذافی!
شما که غریبه نیستید، چیزی که نظرم را جلب کرد تا این کتاب را بخوانم ابتدا اسم کتاب، طراحی جلد جالبش و در مرحله بعدی نام معمر قذافی و آن حاشیههایش بود.
حالا که انگیزه نویسنده این متن را فهمیدید، آماده پرش عمیق به کتاب “حرمسرای قذافی” باشید:
شاید شما هم مثل من قذافی را آن بادیگاردهای خانمش درخاطر داشته باشید، همانهایی که بیشتر از خود قذافی و بیشتر از رفتارهایی عجیبوغریبش برای رسانهها، لنز دوربینها و چشمان مردم دنیا جذاب بودند، تمام دنیا بهدنبال کشف راز این بادیگاردها بودند. اگر شما هم بهدنبال کشف این راز هستید جای درستی آمدید! چرا که این کتاب پرده از راز “دختران قذافی” که به آمازونها معروف بودند برمیدارد.
قذافی سیاستمداری متفاوت بود و بهنظر من بهطور قطع باهوش بود! باهوشی که یا خود را به کمهوشی میزد(همان پرندهای که غذایش را گم میکند!) یا بهخاطر ظاهر لباسهای عجیب و غریبش، عینک آفتابی بزرگی که بِرَندش شدهبود و یا موهای فرفری بیرونزده از کلاهش اینگونه بهنظر میرسید.
اگر در باهوش بودنش شک دارید، یک سوال از شما میپرسم: آیا کسی که در ۲۷سالگی سرهنگ باشد، دقت کنید ۲۷سالگی! و در همان ۲۷سالگی علیه پادشاه کشورش کودتا کند و از ۲۷سالگی تا ۴۲سال بعدش بر اریکه قدرت بنشید و خودش را نه پادشاه کشور بلکه رییس جمهـــــــــــــور(جمهور را با تاکید بیشتری بخوانید) معرفی کند باهوش نیست؟
و اما کتاب حرمسرای قذافی را میتوان یک مستند داستانی دانستد، این کتاب را یک خبرنگار روزنامه لوموند فرانسه به نام آنیک کوژان به رشته تحریر درآوردهاست. کتاب از سه قسمت تشکیل شدهاست:
قسمت اول کتاب داستان دختری زیبا و جذاب به اسم ثریا که اسیر شهوترانیهای معمر قذافی میشود... دختری که فقط 15سال داشت... دختری که... بگذریم... این قسمت کتاب که روایت داستان دختری بانمک و خندان که بعدها یعنی در سن 22سالگی احساس زنی 42ساله را دارد!
این قسمت را بیشتر توضیح نمیدهم تا کتاب را بخوانید!
«بهتان التماس میکنم به من بگویید چگونه باید به قائد اعظم خوشامد بگویم! من باید چه کار کنم؟ آیا باید شعری یا جملهای را از حفظ بخوانم؟» قلبم با سرعت صدها کیلومتر در ثانیه میزد و همزمان معلمها به سختی کار میکردند تا ما خیلی خوب و معرکه به نظر بیاییم. حالا که به آن روز فکر میکنم، برههایی را میبینم که در حال آماده شدن برای رفتن به سوی مسلخ بودند...»
بخشی از کتاب
قسمت دوم(حرمسرای قذافی):
قسمت دوم کتاب بیشتر مربوط به تحقیقات خانم کوژان نویسنده کتاب در مورد صحت و سقم حرفهای دخترک کتاب است که در این تحقیقات به نکتههای جالب و دردناکی میرسد. البته قالب داستانی کتاب حفظ میشود. وقتی به میانه این قسمت رسیدم، آنقدری از دست قذافی و زیردستانش که کرامت و شرف زنان و مردان لیبی را لگدمال کردهبودند عصبی بودم و حالم بد شد که دیگر نمیخواستم کتاب را ادامه بدهم...
در این قسمت داستان زندگی دیگر دخترانی که گذرشان به باب العزیزیه یا به عبارتی حرمسرای قذافی افتاده بود را میخوانیم... جالب است بدانید(البته بیشتر مایه تاسف است) بعضی از این دختران نقش پرستو را برای قذافی داشتند، پرستوهایی حتی برای مخالفین داخلی! پرستو چیست؟ اگر نمیدانید از جناب گوگل بپرسید!!
بهطور کلی قذافی از سکس به عنوان "سلاح سیاسی و نظامی" استفاده میکرد و در این زمینه چیزی کم نمیگذاشت، از دختران و همسران مردم عادی لیبی گرفته تا ژنرالها و وزرای خودش، او حتی توانسته بود بعضی از همسران رییسجمهورهای دیگر کشورها را راضی به این کار بکند! تعجب نکنید چرا که برای بدست آوردن هر کدام نقشه میکشید و برنامهریزی میکرد که اگر کتاب را بخوانید مفصل توضیح دادهاست.
شاید بپرسید چرا این کارهای کثیف را میکرد، به نقل از کتاب این کار به او حس قدرت میداد، احساس میکرد شاهِ شاهانِ آفریقاست... راستی یادتان هست گفتم او بهطور قطع او باهوش بود؟
در ادامه با برخی کارچاقکنها و قوادهای قذافی که از کشورهای مختلف بودند مصاحبه میکند و از راز زنی که نفوذ زیادی بر قذافی داشت پرده برمیدارد. این زن که بود؟ کتاب را بخوانید!
در قسمت سوم کتاب که خیلی مختصر و مفید است، تحلیل نویسنده از لیبی پساقذافی است که حاوی نکتههای قابل توجهی است. در ادامه به تعدادی از این نکتهها اشاره میکنم.
اما کمی بیایید سبزی پاک کنیم و پشت سر کتاب غیبت کنیم! نقل معروفی داریم که تاریخ را فاتحان مینویسند، در این کتاب قذافی را یک هیولایی توصیف میکند که جز سکس پیز دیگری در زندگیاش وجود ندارد، بهطوری که دختران، زنان و حتی مردان پشت سر اتاقش صف کشیدهاند که کار نفر داخل اتاق تمام شود تا نوبت آنها شود. البته در این مورد چندان نمیتوان خرده گرفت چرا که کتاب در مورد زنان و دخترانی است که شرف، حرمت و زندگیشان لگدمال شدهاست، پس در حین خواندن کتاب فراموش نکنید که دریچه ورود به زندگی معمر قذافی در این کتاب از کانال سکس و جنون سکسی اوست.
با توجه به فرانسوی بود نویسنده، در کتاب از حملات هوایی ناتو که شهرهای زیبا، آثار باستانی و ... را ویران کرده و باعث کشته شدن تعداد زیادی از کودکان، مردان و زنان غیرنظامی شده حمایت کرده است. در طول خوانش کتاب اگر دقت کنید از کسانی که پس از قذافی سرکار آمدند و قدرت را در دست گرفتند که نویسنده آنها را دولت موقت(شورای موقت ملی) و انقلابیون خوانده، انتقادی نمیشود جز سکوت، سکوت علیه زنان رنجکشیده دوران قذافی و عدم حضور آنها در سیاست پساقذافی!
لیبی بعد از قذافی به یک کشور چندپاره و فقیر که به جولانگاه گروهکهای تروریستی از جمله داعش تبدیل شدهاست و سرمایههای ملیاش مانند نفت به غارت میرود، امیدوارم این برگ از کتاب تاریخ لیبی ورق بخورد و شاهد کشوری آباد و آزاد با حضور زنان و مردان در عرصه اجتماعی و سیاسی باشیم.
این با شماست که حرفهای کتاب را بپذیرید یا از بیخوبُن رد کنید، صد البته حالت وسطی هم وجود دارد!
کتاب حرمسرای قذافی علاوه بر فارسی به چند زبان زندهی دنیا از جمله عربی، انگلیسی، چینی و ایتالیایی ترجمه شدهاست و بنابه گفته مترجم برنده جوایز بینالمللی زیادی از جمله جایزه بزرگ باشگاه بینالمللی مطبوعات شده است. کتاب حرمسرای قذافی را نشر ثالث با ترجمه آقای بیژن اشتری در 364صفحه و در سال 1397 به چاپ اول رسانده.
اگر قصد خرید نسخه چاپی کتاب را دارید میتوانید در این شرایط کرونایی از فروشگاههای اینترنتی خرید کنید اما پیشنهاد بهتری برایتان دارم، نسخه الکترونیکی کتاب! هم کمهزینهتر است هم سبکتر! هم در اپلیکشن طاقچه موجود است و هم در فیدیبو و کتابراه!
اگر حال خواندن کتاب را ندارید میتوانید از کتاب صوتی استفاده کنید، کسی را اجیر کنید تا آن را برایتان بخواند. کتاب صوتی را طاقچه، فیدیبو و کتابراه بیابید و بشنوید!
راستی! خوشحال میشوم نظرتان را در مورد این نوشته یا کتاب با من به اشتراک بگذارید یا اگر کتابی مد نظرتان است تا معرفی شود با من در میان بگذارید.
در آخر خوشحال میشوم که به اینستاگرام نگارنده متن سری بزنید:
اینستاگرام بنده!
برخی نوشتههای دیگرم در ویرگول:
داستان من و کتابدار خشن!(داستان کوتاه)
بهمن ، عامل اصلی (داستان کوتاه)
عاشقانه های یک زوج دهه هفتادی (یادت باشد!)