هیئت منصفه شماره 2 ساختهی کلینت ایستوودِ افسانهای عبوری از مرزِ جنون و صداقت است. اخلاق به جاستین حکم میکند یا عدالتِ آمریکایی جاستین را وادار خواهد کرد؟ کسی که بر اثر یک بیاحتیاطی در رانندگی باعث قتل دیگری شده چگونه امروز خودش دارد دیگری را محکوم به قتل میکند؟ سینمای ایستوود را باید دید و باید یاد گرفت چگونه قصهی سینمایی میگوید. سینمایی که عدالتش در «نابخشوده» به اوج میرسد و با «ریچارد جول» تکمیل میگردد و حالا «هیئت منصفه شماره 2» را گروگان اخلاقی خود قرار داده. نمیتوان از فلسفهی اخلاقی و عدالتِ ایستوود حرف زد و «رستگاری در شاوشنگ» فرانک دارابونت، را نادیده گرفت و از «شاهدی برای محاکمه» وایلدر، حرف نزد. آنچه مسلم است این تاثیرپذیری سینما از سینما است. یعنی ما در «رستگاری در شاوشنگ» محکومیت مردی به حبس را میبینیم که ادلهی کافی برای استنادِ اخلاقی در آن با زبانِ سینما مخفی شده. این پنهان کاری را در «هیئت منصفه شماره 2» ایستوود هم لمس میکنیم. بر کسی پوشیده نیست که مولف تا چه اندازه وطنپرست است. این وطنپرستی شکل ماهوی قصهگویی دراماتیک را تغییر میدهد. چرخش اخلاقی هیئت منصفه از پرسش وکیل مدافع متهم که از یک فرد رنگین پوست با عنوان: دعوای فیزیکی داشتهاید یا خیر؟ آغاز میشود؛ بعد همان فرد رنگین پوست حالِ بهم خوردهی جاستین را در سرویس بهداشتی میبیند و... وجود این نکته که ما افراد رنگین پوست را در هیئتهای منصفهی خود راه میدهیم یا اجازه میدهیم یک خانم رئیس دادگاهی باشد که روایتهای مختلفی از شاهدان عینی در آن کلوب دارند، نگاهِ آمریکایی به عدالت را نشان میدهد و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.