
کارو به کارگردانی احمد مرادپور فیلمِ بدی نیست اما اگر بازیِ مریلا زارعی نبود چیزی که الان هست هم نمیشد. فیلم از نظر تقابلی در سینما و اندیشه فاصلهی زیادی با «باشو غریبهی کوچک» بیضایی، دارد و به نوعی رفتارِ نقیضانهی «عروسی خوبان» مخملباف، و «وصل نیکان» حاتمیکیا، را پیش گرفته. مسئله اصل بودن یا فیک بودن است. در دنیای مجازی تشخیصِ اصلی از تقلبی سخت شده و تنها علت حضورِ من در این دنیا نیز چنین موضوعی است چرا که حسِ خوبی به این مهم ندارم و احساس میکنم دنیای مجازی راهی است برای فرار از واقعیتِ دنیایِ حقیقی. این موضوع که هیچ ربطی به سینماییِ مورد بحث ندارد چنین فکت را میرساند که بله من هم یه زمانی فیلمِ مخملباف را به حاتمیکیا ترجیح میدادم اما در طول زمان بهم ثابت شد که اینگونه نیست و اندیشهی مولف تنها برخواسته از تفکراتش نخواهد بود بلکه دُچارِ هیجاناتِ اجتماعی هم میشود. از همین رو احساس میکنم موضوعِ «کارو» بهانهی خوبی است برای برتر دانستن پهلوانی به قهرمانی. پهلوانانی که رفتند و برای آرمانهایشان شهید شدند و آنها که ماندند و کُشتی گرفتند و قهرمان شدند. تفکرِ بیضایی و مخملباف برپاشنهی قهرمانی میچرخد امّا مشخصاً این پهلوانی است که در آثارِ حاتمیکیا و فیلمِ مورد بحث دیده میشود، البته با همهی نابلدیاش و...
متن کامل را در مجله سینمایی برداشت بلند بخوانید.
ویدئوی مرتبط را در کانال آپارات من ببینید.