یک مرد متفاوت به کارگردانی آرون شیمبرگ فیلمِ عمیق و متفکرانهای است. اگرچه شیمبرگ همچین فُرمی را در سال 2018 ساخته بود و حالا با زبان و قصهای عامهپسند به پژوهشی درباره معنویات و اخلاقیاتِ انسانی پرداخته اما چیزی که فیلم را مهم کرده تفکری است که پشت یک سناریو خوابیده. تنها استفاده از یک چهرهی نامعمول نمیتواند یک فیلمِ عمیق و متفکرانه تولید کند بلکه درست استفاده کردن از چهرهها در یک اثر به عمیق شدن آن کمک خواهد کرد. من در یادداشتهای خود به این نکته اشاره کردهام که این فکت را بدرستی لی استراسبرگ میآورد: بازیگر ابزار هنری برای هنرمند است و بنظرم هنرمندی که ابزار درستی انتخاب کند و بتواند از ابزارش بدرستی استفاده کند فُرم را شناخته. این ابزار در «یک مرد متفاوت» در سطح قابل رویت است. مردی که رُخ پوشاندنش ما را به یادِ «مردِ فیلی» دیوید لینچ میاندازد. مردی که به واقع سواستفاده از وضعیتِ چهرهاش را توسط یک نمایشنامه نویس لمس میکند و در ادامه آن واقعیت به یک درکِ متافیزیکی از خود میرسد. در نهایت این سوژهها هستند که یک مردِ خارقالعاده خلق کردهاند اما پرسشی که در اینجا مطرح میشود آن است که پس خود سوژهها چرا و چگونه بوجود آمدهاند؟ قصهها را سوژههایی میسازند که در اطرافمان مابهازیش را به وفور میبینیم اما دیدنمان یک نگاه گذرا و سطحی است و در ادامه این سوژهها همچنان سوژه باقی میمانند و تنها ما نمایشی را خواهیم دید که هیچ تفاوتی به حالِ رفاهی آن سوژه نخواهد کرد. در مواجهه با قصهی «یک مرد متفاوت» اولین نکتهای که بنظرم میرسد آن است که سناریو به دو قسمتِ جذاب تبدیل میشود و...
برای مطالعه متن کامل از لینک زیر استفاده کنید.
https://longtake.ir/mag/?p=25424
برای مشاهده ویدئوی مرتبط از لینک زیر استفاده کنید.
https://aparat.com/v/jknmmd8