علی
علی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

خلق اثر، دوست داشتن و نقب زدن به معنای زندگی

آرین (لینک Behance) بی‌مقدمه مجموعه عکسی برای من فرستاد تا چیزی درباره‌اش بنویسم. آن‌چه در ادامه می‌بینید/می‌خوانید، تلاش من و آرین برای دیدن و نوشتن است.



نوشتن، نوشته شدن، دیدن، دیده شدن، شنیدن، شنیده شدن، دوست داشتن و دوست داشته شدن به نظرم جایگاه مشابهی در زندگی دارند. ما برای اینکه در این بی‌تار و پود دنیایی که در آن زیست می‌کنیم، چفت و بست شویم، نیاز به تنیدگی و تنانگی داریم. تنهایی واژه‌ی ابدی ازلی ماست و آدم تنها برای چسبیدن به چیزی که نقشی در آن نداشته است، ابزارهای زیادی در اختیار ندارد.

ما می‌نویسیم، می‌بینیم، می‌شنویم و دوست می‌داریم که در این بی‌هویتی، این بی‌کلامی، این سکوت، این برفک بی‌انتها تنیده شویم. انگار دوست داشتن ما را در ابدیت تثبیت می‌کند. انگار خلق اثر جایی است که جلوی بی‌پناهی ما در جدایی از زهدان زندگی را در این بی‌معنایی و بی‌وسیلگی معنی می‌بخشد. ما محکوم به خلق شدن یا خلق کردنیم. دوست داشتن دلیل محکم ما برای تحمل رنجی است که نه از آن ماست و نه محدود به ما.

نویسنده از پس لاشه‌ی چیزهایی که از وقتی چشم به نوشتن گشوده با مرگ هرروزیشان مواجه بوده، در خلال این نبودن معنای پشت چیزها و کلمات، در ورای انسجام ظاهری کلمات دنبال دیدن چیزی‌ست که بودگی چیزها را معنا می‌بخشد. نوشتن جبر نانوشته‌ی نویسنده است برای مواجه‌ی هرروزه با نبودن، نیستی، مرگ و مردگی.

عکاس از خلال دیدن ندیدنی‌ها عکس می‌گیرد. وقتی عکس‌های این مجموعه را آرین برایم فرستاد، سنگینی سینه‌ی در اثر نبودن را تجربه کردم. واژه‌ی دستمالی شده‌ی تاسیان به نظرم برای همین موقعیت به کار می‌رود. آرین، عکاس، خالق اثر یا هر اسمی که دارد، این عکس‌ها را با دیدن مکان‌های خالی موجود در لحظه تصویر کرده. چیزی از جنس نوشتن که توی نویسنده می‌گردی تا خود را به آن‌ها آویزان کنی و نگرانی که نکند قبل‌تر دستی ناپاک آن را لمس کرده باشد.

دوست داشتن از جنس خلق اثر است. ما همدیگر را به دلیل نبودن‌ها دوست داریم. دوست داشتن و دوست داشته شدن برای پر کردن چیزهایی است که انسانِ بی‌دوست‌داشتن نمی‌تواند به آن‌ها نظاره کند. موقع دوست داشتن/دوست داشته شدن، ما می‌نویسیم، می‌بینیم، می‌خوانیم، می‌شنویم؛ اما نه چیزهای نوشتنی و دیدنی و خواندنی و شنیدنی را. بلکه دنبال چیزهایی می‌گردیم که در فضای خالی بین این بی‌تاروپودگی مطلق وجود دارد. چون برای تحمل رنج هر روزه‌ی مواجهه با مرگ، نیازمند چیزی بیشتر از موجودیت‌های لمس‌کردنی هستیم.


عکاسینوشتنمعنای زندگی
ترشحات یک موجود پاره‌وقت.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید