در ظاهر، صنعت تجهیزات پزشکی ایران پرتحرک و رو به رشد است: شرکتهای دانشبنیان شکل گرفتهاند، خطوط تولید جدید افتتاح میشوند و شعار «خودکفایی» در هر نمایشگاهی تکرار میشود.
اما در لایهی زیرین این رونق ظاهری، بحرانی خاموش در جریان است — بحرانی که تنها ناشی از تحریمها یا سیاستهای اقتصادی دولت نیست.
بیتردید، سیاستهای ناپایدار ارزی، قیمتگذاری دستوری، بروکراسی واردات مواد اولیه و نبود حمایت واقعی از تولید، سهم بزرگی در سختی کار تولیدکنندگان دارند؛ اما واقعیت تلخ این است که دشمن اصلی، همیشه بیرون از ما نیست.
بخشی از بحران، از درون خود صنعت ریشه میگیرد — از ضعف در ساختار مدیریتی، نبود تحلیل دادهمحور، درگیریهای صنفی، و بیبرنامگی مالی.
ترکیب این دو فشار، یعنی فشار بیرونیِ تحریم و سیاست، و فشار درونیِ ناتوانی ساختاری، حال صنعت تجهیزات پزشکی کشور را در نقطهای بحرانی قرار داده است.
اگر اصلاح از درون آغاز نشود، در سالهای آینده بسیاری از شرکتها نه بهدلیل تحریم، بلکه بهدلیل فرسودگی داخلی، از مسیر توسعه خارج خواهند شد.
این بحران، حاصل ضعف در ساختار مدیریتی، نبود تحلیل دادهمحور، درگیریهای صنفی، و بیبرنامگی مالی است. و اگر اصلاح نشود، در سالهای آینده بسیاری از شرکتهای این حوزه بهجای توسعه، با افول تدریجی روبهرو خواهند شد.

در دنیای امروز، شرکتهای پیشرو تجهیزات پزشکی تصمیمهای خود را بر اساس داده و تحلیل میگیرند.
آنها بازار را پایش میکنند، رفتار مصرفکننده را میسنجند و از مدلهای پیشبینی استفاده میکنند.
اما در ایران، هنوز بسیاری از تولیدکنندگان بدون هیچ پایگاه دادهی واقعی، صرفاً با تکیه بر «تجربه» یا «حدس بازار» تصمیم میگیرند.
نتیجهی این تصمیمگیری سنتی، سرمایهگذاریهای اشتباه و تولید بیش از تقاضا است.
در برخی خطوط تولید، ظرفیت نصبشده چند برابر نیاز کشور است، در حالی که شرکتها با انبارهایی پر و نقدینگی قفلشده دستوپنجه نرم میکنند.
صنف تجهیزات پزشکی، که باید مدافع منافع مشترک تولیدکنندگان باشد، متأسفانه گرفتار انشعابها، منیتها و رقابتهای بیثمر شده است.
نمایشگاهها چندپارهاند، انجمنها گاه علیه هم عمل میکنند، و انرژی جمعی صنعت بهجای پیشرفت، صرف تقابلهای درونی میشود.
این رفتارها، چهرهی حرفهای صنف را تخریب کرده و توان مذاکرهی جمعی با نهادهای تصمیمگیر را بهشدت کاهش داده است.
در چنین فضایی، تنها بازگشت به مفهوم «خیر جمعی» — یعنی اولویتدادن به منافع کل صنعت بهجای منافع شخصی یا گروهی — میتواند اعتماد ازدسترفته و همافزایی واقعی را به این صنف بازگرداند.
در بسیاری از شرکتها، مدیرعامل هنوز همه کار میکند — از خرید مواد تا مذاکره با بیمارستانها.
این تمرکز افراطی قدرت، اجازهی رشد را از بدنهی سازمان میگیرد و باعث میشود شرکتها به یک نفر وابسته بمانند.
وقتی آن فرد خسته، بیمار یا غایب شود، کل ساختار فرو میریزد؛ چون هیچکس آموزش ندیده تصمیم بگیرد.
یکی از ریشهایترین مشکلات صنعت، نبود ساختار مدیریتی مدرن است.
اغلب شرکتها فاقد چارت سازمانی واقعی، شرح وظایف دقیق، مسیر رشد شغلی، یا سیستم ارزیابی عملکرد هستند.
به همین دلیل، حتی نیروهای مستعد پس از مدتی دلسرد میشوند، کارها بهصورت سلیقهای انجام میشود و تصمیمگیریها بدون هماهنگی اتفاق میافتد.
بدون ساختار، هیچ تیمی پایدار نمیماند — حتی اگر محصول و بازار خوبی داشته باشد.
بخش بزرگی از کارخانههای تجهیزات پزشکی ایران هنوز با ماشینآلات قدیمی و راندمان پایین کار میکنند.
خطوط تزریق و اکسترودرهایی که دهههاست بهروزرسانی نشدهاند، علاوه بر مصرف بالای انرژی، باعث افزایش ضایعات و کاهش کیفیت میشوند.
در شرایطی که بازار جهانی با سرعت دیجیتالی شدن و اتوماسیون پیش میرود، ادامهی تولید با تکنولوژی قدیمی یعنی حرکت به عقب.
بدون اورهال و سرمایهگذاری فنی، این واحدها دیر یا زود از چرخهی رقابت حذف خواهند شد.
در نبود برنامهریزی اقتصادی دقیق، بسیاری از واحدهای تولیدی صرفاً «برای تولید» تولید میکنند.
بدون مطالعهی بازار، بدون برنامهی صادرات، و بدون تحلیل هزینهـفایده.
نتیجه این است که در برخی محصولات مثل ساکشن تیوب عرضه از تقاضا پیشی گرفته و رقابت قیمتی غیرمنطقی شکل گرفته است.
این نوع رقابت، سودآوری را از بین میبرد و کل صنعت را تضعیف میکند.
اگر بخواهیم صنعت تجهیزات پزشکی ایران واقعاً به بلوغ برسد، باید از درون متحول شویم.
این مسیر، نیازمند اصلاح نگاه، جذب سرمایه، سیستمسازی و آموزش نیروی انسانی است.
برای اورهال تجهیزات، دیجیتالی کردن فرایندها، و توسعهی صادرات، باید نگاه جدیدی به جذب سرمایه داشت.
ورود سرمایهگذار خصوصی یا جسور، در کنار گزارشدهی شفاف مالی، میتواند کارخانههای فرسوده را به مراکز مدرن تولید تبدیل کند.
تولید بدون سرمایهگذاری، محکوم به فرسودگی است.
در بازاری با ظرفیت محدود، تعدد شرکتهای مشابه به ضرر همه است.
ادغام شرکتهای همگروه میتواند هزینهها را کاهش دهد، قدرت خرید مواد اولیه را افزایش دهد و در صادرات، برندهای قویتر بسازد.
این فرهنگ باید جایگزین رقابت کور و انزواطلبی شود.
یکی از بزرگترین اشتباهات مدیران ایرانی، اصرار بر ماندن در بازاری مرده است.
وقتی محصولی اشباع شده، سود از بین رفته و جریان نقدینگی منفی است، ادامهی کار نه شجاعت، بلکه خودویرانگری است.
خروج بهموقع از بازار، شاید از بیرون «تعطیلی» به نظر برسد، اما در واقع هوشمندترین شکل نجات است.
تعطیلی زودهنگام میتواند از ورشکستگی، بدهی بانکی، و از دست رفتن اعتبار جلوگیری کند.
در دنیای کسبوکار، ماندن به هر قیمت، گاهی از رفتن خطرناکتر است.
شکست واقعی، آن زمانی است که مدیر، واقعیت را دیر بپذیرد.
*پیشنهاد می شود قسمت نظریه آلتمن این مقاله باز خوانی گردد.
هیچ صنعتی بدون نیروی انسانی کارآمد رشد نمیکند.
آموزش مستمر، ایجاد مسیر رشد شغلی، و ارائهی مزایای انگیزشی واقعی (نه فقط مالی) میتواند بهرهوری را چند برابر کند.
نیروی انسانیِ ارزشگذاریشده، موتور ماندگاری شرکت است.
برای پایداری در مدیریت، باید سیستم ساخت.
سیستمسازی یعنی تعریف فرآیندها، شاخصها و روشهای استاندارد برای انجام امور؛
یعنی خروج تصمیمگیری از حالت شخصی و تبدیل آن به ساختار.
فقط در این صورت است که شرکتها از «وابستگی به فرد» به «سازمان هوشمند» تبدیل میشوند.
صنعت تجهیزات پزشکی ایران، یکی از معدود حوزههایی است که میتواند هم اشتغال ایجاد کند، هم صادرات پایدار داشته باشد.
اما این پتانسیل، بدون اصلاح درونی به بالفعل نخواهد رسید.
راه نجات، نه در بخشنامههای جدید است و نه در نمایشگاههای بیشتر؛بلکه در تغییر مدل ذهنی مدیران، دادهمحوری، شفافیت مالی، نوسازی فنی، آموزش نیروی انسانی و شجاعت تصمیمگیری سخت است.
تحریمها شاید ما را کند کنند، اما چیزی که واقعاً میتواند ما را متوقف کند، اصرار بر روشهای غلط گذشته است.