بذارید یه چیزی رو همین اول بگم: خیلیها فکر میکنن کارمندی یعنی امنیت، یعنی خیال راحت. ولی واقعاً اینجوریه؟ به نظرم بهتره یه کم دقیقتر به این موضوع نگاه کنیم.
۱. امنیت شغلی؟ کدوم امنیت؟
خیلیها میگن کارمند که باشی خیالت از حقوق آخر ماه راحته، ولی واقعاً این امنیت تا کی ادامه داره؟
یه شرکت بزرگ هم اگه فرداش تصمیم بگیره تعدیل نیرو کنه، هیچ کاری از دستت برنمیاد. امنیت شغلی بیشتر یه توهمه تا واقعیت. امروز هستی، فردا ممکنه نباشی.
حالا فریلنسر رو نگاه کن: یه قرارداد تموم میشه، ولی خودت مسئول پیدا کردن کار بعدی هستی. یعنی حداقل کنترلش دست خودته.
۲. بیمه و مزایا: به چه قیمتی؟
خب، قبول دارم. بیمه، عیدی، سنوات، چیزای خوبیه. ولی بپرسیم به چه قیمتی؟
چند تا اضافهکاری مجبوری انجام بدی؟ چقدر باید استرس بیمورد تحمل کنی؟ چقدر باید بگی “چشم” به کارایی که واقعاً دوست نداری؟
آخرش هم وقتی یه مشکل مالی پیش بیاد، اولین چیزی که شرکتها میزنن، همین مزایاس.
۳. رشد شخصی؟ خوابشو ببین!
تو کارمندی، معمولاً کارای تکراری و از پیش تعریفشده انجام میدی. خلاقیت؟ صفر. رشد؟ محدود.
اصلاً ساختار شرکتها جوریه که نمیذارن تو از یه حدی بیشتر پیشرفت کنی.
ولی توی فریلنسری چی؟ هر روز مجبوری یه چیز جدید یاد بگیری، چون تو یه روز چند تا نقش بازی میکنی: هم مدیر پروژهای، هم طراح، هم مذاکرهکننده.
۴. وقتت مال خودت نیست
بزرگترین مشکل کارمندی اینه که وقتت دست خودت نیست. از ۸ صبح تا ۵ عصر میشینی تو یه دفتر، حتی اگه کاری نداشته باشی. میخوای مرخصی بگیری؟ اول باید اجازه بگیری! حتی وقت استراحت هم برنامهریزی شده است.
فریلنسر؟ وقتتو خودت میچینی. یه روز میخوای بیشتر کار کنی، یه روز اصلاً کار نکنی. دست خودته.
۵. فریلنسری؛ کنترل دست خودته
حالا بعضیها میگن فریلنسری امنیت نداره. ولی امنیت واقعی اینه که تو به مهارتهات مطمئن باشی.
تو فریلنسری، هر چی تلاش کنی، نتیجهشو میبینی. مسیرتو خودت انتخاب میکنی. تو کارمندی؟ همیشه باید منتظر باشی یکی دیگه مسیرتو تعیین کنه.
حرف آخر
این حرفا برای این نیست که بگم کارمندی بده یا همه باید فریلنسر بشن. نه! ولی اگه تا حالا فکر میکردی کارمندی یعنی امنیت و خیال راحت، دوباره بهش فکر کن. امنیت شغلی واقعی یعنی جایی که خودت مسیرتو تعیین کنی، نه یکی دیگه.
پس به جای ساختن رویای بقیه، رویای خودتو بساز.
از اینجا قصه فریلنسری خودت رو شروع کن…