ویرگول
ورودثبت نام
AlirezaJatan
AlirezaJatanاز مرگ می‌نویسم برای زندگی
AlirezaJatan
AlirezaJatan
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

3 - رقص ابراز روح

شنیدن، چشمی دریافت کردن
لمس کردن، بوییدن، ناز دادن، ناز شدن
هنر
همراه با پاشش نقاب بر روی بوم است
چهره ای با حس و حالات به ظاهر بد عیان است
اما در بطن بهشت است و جنگل و رودخانه و گل است و پرنده
بطنی خودی، بی احساس غربت
جانت آرام، لم داده به زیر آفتاب ملایم با باد
آب
وجود و رقص
وجود و کنش
حرکت، به سوی مقصد نامعلوم
با حس خوب
با حس نبودن
عیان شدن جان
در جهان بی نهایت مهربان
چه کنم، در میان این تظاهر
چسباندن لقب یا برچسب، ثبات
من انعطاف بی نهایتم به سوی دریا
پناهم به آغوش وجود خویش
کف پایم رویه زمین، ریشه است
تنم منعطف، رقاص باد
میدهم تن به رقص
معضلات و مشکلات را
می‌بلعم و عبور می‌دهم از تنم همانند باد و صدایش را
از میان انگشت های پایم
از میان مو های لختم
چشمان قهوه‌ایم نظارت می‌کند
و همچنان امیدوار به آینده می‌ماند
سطل سوراخ امید
همانجا که سبزه می‌روید
بی حواس شدن را رقصم
و حال به آسانی پذیرا،
خورشید را نگاه

این خط به معنی تامل و چند ثانیه دست نگه داشتن است
این خط به معنی تامل و چند ثانیه دست نگه داشتن است


شب شب سکون بود و صبح، صبح اجرا
می‌دهم رقص ابراز، زمین سکنا را تکان
هل می‌دهم به آسانی، لیز خورد تنم
آواره، اما پذیرای درون خویش

جاده خیال رو با بی خیالی طی کن
بزرگی دنیا به دیدن کوچیکیاشه
رخ

بزرگی دنیا فضای محدود اطرافت نیست 😉
به حرکته، می‌رقصم و قدم برمیدارم


گرچه دلم گیر است همچنان

( پس از کلاس رقص معاصر )
1403/6/8




رقصرهاییخویشتن
۳
۰
AlirezaJatan
AlirezaJatan
از مرگ می‌نویسم برای زندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید