
رشد، همیشه هدف وسوسهبرانگیز هر کسبوکار است. مشتری جدید مساوی است با درآمد بیشتر، دیده شدن در بازار و فرصتهای تازه. اما اغلب این تصویر زیبا، یک روی تاریک هم دارد: درست همان لحظهای که به فکر جذب مشتریان تازه هستید، ممکن است مشتریان قدیمی حس کنند فراموش شدهاند یا دیگر برای برند ارزش کافی قائل نیستند.
در بوتکمپی که اخیراً شرکت کردهام، به این موضوع توجه ویژهای شد. یکی از تمرینها این بود که یک مقاله از HBR را بازنویسی کنیم. من مقالهای که انتخاب کردم، یکی از بهترین و کاربردیترین یادداشتهایی بود که قبل از حضور در بوتکمپ در HBR خواندهام: «چطور مشتریان جدید جذب کنیم بدون اینکه قدیمیها را از دست بدهیم». در ادامه، برداشت شخصی خودم از این مقاله را با مثالهایی از بازار ایران به اشتراک میگذارم.
قبل از ورود به هر بازار یا جذب گروه تازهای از مشتریان، دو سؤال مهم وجود دارد:
آیا مشتریان جدید و قدیمی ارزشها و نیازهای مشابهی دارند یا متفاوت؟
اگر مشابه باشند، طراحی پیام و خدمات راحتتر است.
اگر متفاوت باشند، باید دو تجربه یا حتی دو هویت (brand identity) جدا برای برند طراحی کنیم.
نظر شخصی: در بازار ایران معمولاً این تفاوتها نادیده گرفته میشوند. برای مثال، فروشگاههای آنلاین هم میخواهند نسل جوان تکنولوژیدوست را جذب کنند و هم نسل قدیمیتر را، اما طراحی تجربه کاربری غالباً فقط به یک گروه توجه دارد.
آیا این دو گروه روی هویت و نگرش همدیگر اثر میگذارند یا نه؟
اگر تأثیر مستقیم نداشته باشند، مدیریت آسانتر است.
اگر تأثیر داشته باشند، باید محتوای بازاریابی و تجربه مشتری (customer experience) با دقت بیشتری طراحی شود.
مثال: اپراتورهای تلفن همراه در ایران وقتی بستههای ویژه نوجوانان طراحی کردند، مشتریان بزرگسال احساس کردند سهم و احترام آنها کمتر شده است.
۱. جوامع جدا (Separate Communities)
مشتریان قدیمی و جدید مسیرهای جداگانهای دارند و تأثیر مستقیمی روی هم ندارند.
مثال ایرانی: یک بانک که برای مشتریان قدیمی خدمات حضوری سنتی دارد و همزمان برای نسل جوان یک اپلیکیشن نئوبانک ارائه میکند.
چالش: هزینه طراحی تجربههای موازی برای برند.
۲. جوامع متصل (Connected Communities)
ارزشها و نیازها شبیه هم هستند، اما ارتباط مستقیم میان مشتریان وجود ندارد.
مثال ایرانی: پلتفرم دیجیکالا که هم خریداران عادی دارد و هم فروشندگان خرد. هر دو گروه به خرید و فروش آنلاین علاقهمندند اما تعامل مستقیمی با هم ندارند.
چالش: اگر یکی از گروهها ناراضی شود، کل اکوسیستم تحت تأثیر قرار میگیرد.
۳. رهبر و پیرو (Leader–Follower Segments)
گروه قدیمی یا اصلی، الگو میشوند و مشتریان جدید از آنها تقلید میکنند.
مثال ایرانی: کافیشاپهایی که ابتدا مشتریان ترندساز شمال تهران را جذب کردند و بعد سایر شهرها و گروههای سنی به تقلید از آنها به سمتشان آمدند.
چالش: اگر مشتریان قدیمی ناراضی شوند و برند را ترک کنند، پیروها هم علاقهشان را از دست میدهند.
۴. بخشهای ناسازگار (Incompatible Segments)
ارزشها و انتظارات دو گروه متفاوت است و حضور یک گروه باعث دلخوری گروه دیگر میشود.
مثال ایرانی: رستوران سنتی که برای جذب مشتریان جوان فستفود اضافه میکند و مشتریان قدیمی احساس میکنند اصالت از بین رفته.
چالش: برند باید تصمیم بگیرد کدام گروه ارزش بیشتری دارد و ممکن است یکی را کنار بگذارد.
تجربه مشتری متناقض (Customer Experience Conflict)
گروههای متفاوت انتظارهای مختلفی دارند و یک تجربه واحد نمیتواند همه را راضی کند.
مثال: اپلیکیشنهای خدماتی پیچیده که کاربران مسنتر از استفاده آن عاجزند.
تضعیف برند (Brand Dilution)
پیامهای متفاوت برای جذب گروه جدید میتواند هویت اصلی برند را در ذهن مشتریان مبهم کند.
مثال: برند پوشاک ایرانی که هم لباس سنتی و هم استریتاستایل ارائه میدهد و مشتریان نمیدانند برند نماینده چه چیزی است.
تنش هویتی (Identity Tension)
وقتی مشتریان قدیمی حس کنند دیگر جزو «ما» نیستند و برند بیشتر برای «آنها» تلاش میکند.
مثال: تغییر لحن تبلیغات برای جذب نوجوانان که باعث دلخوری مشتریان بزرگسال شد.
درگیری ارزشی (Ideological Clash)
وقتی ارزشهای بنیادین دو گروه متضاد باشد، حتی اقدام بازاریابی میتواند باعث اختلاف شود.
مثال: برندهای غذایی که برای جوانان روی فستفود تمرکز میکنند و مشتریان قدیمی که دنبال غذاهای سالمترند، ناراضی میشوند.
تقسیمبندی هوشمند (Smart Segmentation): طراحی کانالها یا زیربرندهای جدا برای گروههای مختلف.
مسیر رهبر–پیرو (Leader–Follower Path): استفاده از نفوذ مشتریان قدیمی برای جذب تازهها.
تمرکز بر بخشهای سودآور (Focus on Profitable Segments): سرمایه و انرژی روی گروههای با ارزشتر.
تحقیق قبل از تغییر (Pre-Change Research): بررسی دقیق رابطه دو گروه پیش از ورود به بازار جدید.
انعطافپذیری ماژولار برند (Modular Brand Flexibility): پوشش گروههای مختلف بدون لطمه به هویت اصلی.
جذب مشتریان جدید همیشه جذاب است، اما مهارت واقعی برند در این است که تازهها را اضافه کند بدون اینکه قدیمیها حس کنند کنار گذاشته شدهاند.
تجربه شخصی من در بوتکمپ این بود که رشد پایدار یعنی دو کار سخت را همزمان انجام دهیم:
فرصتهای تازه را شکار کنیم
و قدردان اعتماد مشتریان وفادار باشیم
برندهای موفق، آنهایی هستند که بتوانند این تعادل را حفظ کنند، ریسکها را بشناسند و با هوشمندی مسیر رشد خود را ادامه دهند.