سایه افکنده به روی دلِ من برگِ دلت،
بس که آرام نبود این دلِ من قبلِ دلت.
تا به یاد تو نیفتادم، دلم آرام بود،
تو بگو باز چه کرده با دلم برگِ دلت؟
بعدِ رفتن، دلِ من چون درختی زرد شد،
برگریزانِ دلم آغاز شد بعدِ دلت.
روی دیوارِ دلم را به حضورت رنگ زد
رنگِ آبی کران تا بی کران مهرِ دلت.
من که دیگر نشدم سبز و پر از آزادی ،
این پرنده نرسد باز به پروازِ دلت.
مجنون تبریزی