ویرگول
ورودثبت نام
علیرضا خدائی
علیرضا خدائیمجنون تبریزی که قلمش با کاغذ شعر میخواند
علیرضا خدائی
علیرضا خدائی
خواندن ۱ دقیقه·۲ روز پیش

شور شوریده

شورِ شوریدهٔ ما نیز به نَوایی برسید،
این دلِ سنگ و بزرگش به جَزایی برسید.
آن‌که بنوشت و قلم عشق ترسیمش کرد،
دیدی‌ ای دل، مُحَبَّت به کسایی برسید.
آن‌که پیوسته ز عشق از همه دوری می‌جَست،
عجب این است که این قصه به جایی برسید.
باز این چرخِ زمانه به خرام آمد و بَس،
سَرِ سودایِ جنونم به بَهایی برسید.
گرچه عشق‌انگیزی‌ام هیچ نمی‌بود نخست،
تو بدیدی که دلم باز به جایی برسید.
که دگر قید همه عالم و آدم بزدم
دیدی آخر دل او به ندایی برسید
که دلش گیر بکرده در حصار یاری
شورِ شوریده‌ت‌ ای دل، به نَوایی برسید…

اینستاگرامحافظشعر
۰
۰
علیرضا خدائی
علیرضا خدائی
مجنون تبریزی که قلمش با کاغذ شعر میخواند
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید