میترسم
از صدایی که
نمیدانم کجاست
از کوچهها میگذرم
از خیابانها
و انگار از تمام جهان میگذرم
رد میشوم
بدون اینکه چتری بالای سرم باشد
و بارانی که
بیمهابا میکوبدم
و سرم فریاد میکشد
و این صدا
همچنان با من است
و من
میترسم از این صدا
از صدایی که نمیدانم کجاست