در قسمت اول، از علامت «به چپ برانید» گفتیم و با بازخوانی مفهوم چپ و راست سیاسی به لزوم چپگرایی ضمن پایبندی به آرمانهای انقلاب برای ایجاد تحول اشاره کردیم.
در قسمت دوم به سراغ دو علامت «سبقت ممنوع» و «خطر ریزش کوه» میرویم. همهی ما خوب میدانیم در محلی که خطر ریزش کوه وجود دارد، سبقت گرفتن ممنوع است!
سرزمین ما، ایران، در طول تاریخ، فراز و فرودهای فراوانی به خود دیده و پیچهای تاریخی زیادی را پشت سر گذاشتهاست. بدون شک، یکی از مهمترین پیچهای تاریخی کشور از بهمن ۵۷ شروع شد و تا امروز هم ادامه دارد. ملت ایران با رقم زدن انقلاب اسلامی پا در یک جادهی صعبالعبور کوهستانی گذاشت که در هر لحظهاش خطر ریزش کوه و سقوط در دره وجود داشت! اما از آنجا که هدف، از همان اول، رسیدن به قلهی آرمانها بوده، چیزی نتوانستهاست مانع این حرکت شود؛ هرچند تلفات بسیار بوده و گاهی هم حرکت کند شدهاست.
امروز و پس از گذشت بیش از ۴۰ سال از روزهای آغاز این نهضت، فکر میکنم به پیچیدهترین پیچ این جاده رسیدهایم! جایی که بیش از همیشه، خطر ریزش کوه ما را تهدید میکند!
در چنین شرایطی، آنچه خطر را دوچندان میکند، «سبقت گرفتن» است! سبقت در اینجا یعنی: پیشی گرفتن و عدول مفاهیم از یکدیگر و بیاهمیت شدن یکی به واسطهی دیگری. سبقتی که در دل دوگانهسازیهای باطل اتفاق میافتد. در ادامه به چند مورد از این سبقتها و عواقب آنها اشاره میکنم:
» اگر آزادیخواهی و عدالتخواهی از استقلالطلبی سبقت بگیرد، امنیت به خطر میافتد و اگر مصلحتاندیشی از عدالتخواهی و آزادیخواهی سبقت بگیرد، بقای نظام به خطر میافتد.
» اگر مبارزه با دشمن خارجی از مبارزه با فساد داخلی سبقت بگیرد، شکست جامعه حتمی است و اگر آرمانگرایی از واقعنگری سبقت بگیرد، جامعه نسبت به آرمانها بیتفاوت میشود.
» اگر سنت از مدرنیته سبقت بگیرد، مانع ترقی و توسعه میشود و اگر مدرنیته از سنت سبقت بگیرد، جامعه از درون تهی خواهد شد.
» اگر دین از علم سبقت بگیرد، سنگ روی سنگ بند نمیشود و اگر علم از دین سبقت بگیرد، سرش به سنگ میخورد.
» اگر عشق از عقل سبقت بگیرد، پشیمانی به بار میآورد و اگر عقل از عشق سبقت بگیرد، انگیزهای برای حرکت باقی نمیماند.
» و صدها اگر دیگر...
یک کلام؛
تنها راه گذر از این پیچ تاریخی و در امان ماندن از ریزش کوه، رعایت قانون «سبقت ممنوع» و حفظ «توازن» است!