مروری بر زندگی، اندیشهها و آثار شیخ اشراق
مقدمه
امروز هشتم مرداد ماه سال 1399 و در تقویم رسمی ایران روز بزرگداشت شهابالدین سهروردی، حکیم، فقیه، فیلسوف، عارف و شاعر مسلمان ایرانی است. به همین مناسبت قصد داریم در سه بخش زندگینامه، اندیشهها و آثار، و سهروردی و دیگران، یادی از این حکیم الهی و گوهر تابناک جهان اسلام کرده باشیم.
-زندگینامه
شهابالدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شیخ اشراق در سال 549 هجری قمری در روستای سهرورد از توابع شهرستان زنجان چشم به جهان گشود. در سنین نوجوانی شروع به تحصیل کرد و در شهر مراغه و سپس اصفهان که در آن زمان دو مرکز بزرگ علمی ایران بودند، به فراگیری حکمت، منطق، فقه و علوم ظاهری پرداخت. یکی از همدرسان وی در مراغه فخر رازی، فقیه و مفسر بزرگ قرآن و از مخالفان فلسفه بوده است. او پس از تکمیل تحصیلات خود به سفرهای متعدد به نقاط مختلف ایران، آناتولی(ترکیه کنونی) و شامات(سوریه کنونی) پرداخت. در این سفرها با بسیاری از مشایخ بزرگ و اهالی طریقت دیدار کرد و مجذوب راه آنها شد و قدم در راه ریاضت و عبادت و تزکیه نفس گذاشت. میگویند که اغلب ایام سال روزه میگرفت و زندگی به دور از تجملات و تعلقات دنیوی را برگزیده بود. او را شخصی پایبند به شریعت و در عین حال باطن دین، بسیار زیرک، سخنور و توانا در مباحثه توصیف کردهاند که با دانش بسیار و نور حکمتی که بر او تابیده بود، در مناظرات با علمای دیگر همواره پیروز بود. او پس از سالها سفر سرانجام مجذوب سوریه شد و حاکم حلب، ملک ظاهر ایوبی(پسر صلاحالدین ایوبی) که بسیار به دانشمندان و اهل طریقت علاقه داشت، از این حکیم جوان درخواست ماندن در حلب را کرد و سهروردی نیز این دعوت را پذیرفت. اما چندی نگذشت که سخنان صریح و بیپرده او حسادت علمای تنگنظر و ظاهربین را برانگیخت. این کشمکش تا صدور حکم الحاد و مباح بودن خون او از طرف برخی از فقهای حلب پیش رفت و سرانجام فشارهای آنها به ملک ظاهر و پدرش صلاحالدین، سهروردی را به زندان افکند. سهروردی در 38 سالگی در زندان درگذشت و چگونگی مرگ او همچنان در پردهای از ابهام قرار دارد. او را شیخ مقتول و شیخ شهید نیز لقب دادهاند.
-اندیشهها و آثار سهروردی
تحصیل علوم ظاهری و مجاهدت و ریاضتهای او در نهایت منجر به بنیان گذاشتن فلسفه اشراقی شد. سهروردی در معروفترین اثر خود، یعنی "حکمه الاشراق" به شرح و توضیح مکتب فلسفی خود پرداخته است. او جهان هستی را با نور تفسیر میکرد و معتقد بود که جهان هستی و موجودات آن، مراتب و درجات مختلف نور هستند و مبدأ و نهایت همه نورها را خداوند یا "نورالانوار" میدانست که باعث پیدایش و آشکار شدن دیگر موجودات(نورها) میشود و مراتب موجودات را وابسته به شدت نزدیکی و بهره آنها از نور مطلق میدانست. البته مراد از نور، تنها نور فیزیکی نبود، بلکه مفهوم باطنی آن بود. نوری که بالذات پیداست و باعث پیدایش سایر انوار میشود. از همینجا بود که مکتب فلسفی سهروردی از دیگر فلاسفه مسلمان همچون ابن سینا و فارابی جدا میشد. این فلاسفه که مشائی شناخته میشوند، بیش از همه متاثر از ارسطو بودند و از راه برهان و استدلال، به پرسشهای فلسفی پاسخ میدادند و این روش را در اثبات وجود خدا(وجود مطلق) نیز به کار میبردند. یعنی از موجود به وجود میرسیدند. اما دو تفاوت اصلی فلسفه سهروردی با این گروه از فلاسفه، اول در نحوه پاسخ دادن به پرسشها و دوم روش اثبات وجود خداوند بود. سهروردی برهان و استدلال را رد نمیکرد اما کشف و شهود را مقدم و اولیتر از آن میدانست و معتقد بود همانطور که علوم ظاهری با آنچه مبین آنهاست(محسوسات و عینیات) شناخته میشوند، راه شناخت حقایق باطنی نیز از درون انسان سرچشمه میگیرد. سهروردی راه شناخت حقایق باطنی را تزکیه نفس، مکاشفه و شهود عرفانی میدانست. اما دومین تفاوت سهروردی با فلاسفه مشائی این بود که سهروردی موجودات را برای اثبات وجود(خداوند) به کار نگرفت؛ بلکه در اندیشه سهروردی نور بر نور دلالت میکند(آفتاب آمد دلیل آفتاب). سهروردی مرز میان عرفان(شهود)، برهان و قرآن را از بین برد. او در حالی که شهود را مقدم بر استدلال میدانست، اما هیچکدام از حقایق شهودی را بدون استدلال رها نمیکرد. در واقع سهروردی میگوید راه درست این است که حقایق را از راه شهود و مکاشفه دریافت کنیم، سپس به تبیین آن با استدلال بپردازیم. و در نهایت بین شهود و استدلال و قرآن هیچ اختلاف و تناقضی نخواهیم یافت. سهروردی این وحدت را بین سه نماینده شهود، برهان و قرآن یعنی حکمت ایران باستان، فلسفه یونان باستان و عرفان اسلامی نیز ایجاد کرد. در ادامه به تبیین این سه میپردازیم:
-حکمت ایران باستان
سهروردی به حکمای ایران باستان مانند جاماسب و زرتشت ارادت خاصی داشت و از آنها تاثیر پذیرفته بود و آنها را موحد و یکتاپرست میدانست. او از زرتشت به عنوان حکیم فاضل یاد میکند اما مانی و مزدک را دوگانهپرست و محلد و عقاید آنها را شرکآمیز میداند. مفهوم نور سالها پیش از اسلام در میان حکمای ایران باستان وجود داشتهاست. هگل، فیلسوف آلمانی با اینکه فلسفه را در تسلط مغرب زمین میداند اما در یکی از سخنرانیهای خود اقرار میکند که برای اولین بار معنویت از طریق حکمت ایران باستان در سایر نقاط جهان راه یافت. سهروردی خود را احیاکننده حکمت ایران باستان میداند. او در رساله "کلمه التصوف" خود میگوید:: «در میان پارسیان گروهی بودند که به حق هدایت میکردند و به آن عدالت میورزیدند؛ حکیمان و دانشورانی که هیچ شباهتی با مجوس نداشتند. ما در کتاب حکمه الاشراق خود حکمت نوریه آنها را احیا کردیم و هیچکس همانند من چنین کاری را نکردهاست.»
-فلسفه و حکمت یونان باستان
سهروردی شیفته فلاسفه و حکمای یونانی همچون فیثاغورس، امپدوکلس، ارسطو و افلاطون بود. سهروردی با این که مقام علمی ارسطو را میستاید، اما افلاطون را از او برتر میداند. از میان فلاسفه یونان، افلاطون بیشترین تاثیر را بر سهروردی گذاشت و سهروردی از او به عنوان پیشوای مکتب اشراق(امام الحکمه) یاد میکند. ردپای فلسفه افلاطون و به خصوص تاثیر نظریه عالم مثال او در حمکت اشراق کاملا آشکار است.
-قرآن، حدیث و عرفان اسلامی
سهروردی بسیار با قرآن مأنوس بوده و در آثارش دیگران را به انس با آن سفارش کرده است. او عقل را در مقابل وحی قرار نمیدهد؛ بلکه عقل را در طول وحی و هماهنگ با آن میداند. او در آثار خود به کرات از آیات قرآن و احادیث استفاده کرده است. مفهوم نور و اشراق در قرآن و احادیث بسیار آمده است. سهروردی برای مثال به آیاتی همچون«الله نور السموات و الارض...»(سوره نور-آیه35)،«و اشرقت الارض بنور ربها»(سوره زمر-آیه 69) در تبیین حکمت اشراق ارجاع میدهد. همچنین از داستان یوسف و زلیخا و آیات مربوط به آن در تبیین مفهوم عشق استفاده میکند. او عشق را محبتی که به غایت رسیده میداند و مقام عشق را بالاتر از محبت قرار میدهد. او میگوید:«عشق، خاصتر از محبت است؛ زیرا که همه عشقی محبت باشد اما همه محبتی عشق نباشد. و محبت خاصتر از معرفت است زیرا که همه محبتی معرفت باشد اما همه معرفتی محبت نباشد.»
سهروردی از آثار و افکار عرفای پیش از خود همچون بایزید بسطامی، منصور حلاج، ابوسعید ابوالخیر، ذوالنون مصری و... تاثیرپذیرفته و این توجه در آثار فلاسفه مشائی جایگاهی نداشته و یکی از وجوه تمایز فلسفه مشاء و حکمت اشراق به شمار میرود.
-سهروردی و دیگران
آثار و اندیشههای سهروردی بر فلاسفه و حکمای پس از او تاثیر فراوان گذاشت. از افراد متاثر از سهروردی میتوان به محیالدین ابن عربی، خواجه نصیرالدین طوسی، میرداماد، ملاصدرا، ابن کمونه، علامه حلی، ملا هادی سبزواری، هانری کوربن و غلامحسین ابراهیمی دینانی شاره کرد.
-ملاصدرا
از جمله کسانی که از سهروردی و اندیشههایش تاثیر پذیرفتهاند، ملاصدرا، فیلسوف شیعه است که از طریق پیوند دو مکتب مشاء و اشراق با اندیشههای خود مکتب "حکمت متعالیه" را بنیان گذاشت.
-شمس تبریزی
شمس تبریزی معاصر سهروردی بوده و با او دیدار داشته و از او به نیکی یاد میکند. در جایی گفته:
«آن شهاب را آشکارا کافر میگفتند آن سگان. گفتم: حاشا! شهاب کافر چون باشد؟ چون نورانی است. آری پیش شمس شهاب کافر باشد. چون درآید به خدمت شمس، بدر شود، کامل گردد.»
-ابن فارض مصری
ابن فارض مصری، شاعر و عارف بزرگ هم عصر سهروردی نیز در آخرین سفر حج شیخ اشراق با او دیداری داشته و برای او شعری سرود که در آن بشارت داد که ذکر خیر سهروردی را در عالم ملکوت شنیده است. دو فرزند ابن فارض نیز به دست شیخ اشراق خرقه پوشیدند و به دریای طریقت درآمدند.
-هانری کوربن
آشنایی هانری کوربن، فیلسوف و استاد فلسفه دانشگاه سوربن فرانسه با افکار سهروردی زندگی او را تغییر داد. علاقه کوربن به سهروردی او را به ایران کشاند و باعث تشکیل یکی از مهمترین حلقههای فلسفی معاصر در ایران شد که در آن هانری کوربن با افرادی همچون علامه طباطبایی به مباحثه پرداختند و نسل طلایی از چهرههای معاصر فلسفه از میان همین حلقه بیرون آمدند؛ افرادی همچون غلامحسین ابراهیمی دینانی و سید حسین نصر که در این جلسات شرکت داشتند. این علاقه کوربن به سهروردی او را به اسلام و سپس به تشیع دوازده امامی علاقهمند کرد و او را تا مرز شیعه شدن پیش برد. همچنین آثار زیادی درباره سهروردی و فرهنگ ایران و مذهب شیعه توسط کوربن تالیف شد که باعث شناساندن چهره ناشناخته هویت ملی، فرهنگی و مذهبی ایرانیان به دنیای غرب شد.
-ابراهیمی دینانی
غلامحسین ابراهیمی دینانی را احیاءکننده حکمت اشراق در عصر ما میدانند. او تحت تعالیم اساتیدی همچون علامه طباطبایی و هانری کوربن، فلسفه را آموخت و در ادامه به تدریس و فعالیت در انجمن حکمت و فلسفه ایران و دانشگاهها و تالیف کتبی درباره فلسفه سهروردی پرداخت که منابع معتبر و جامعی برای شناخت بیشتر این حکیم بزرگ به شمار میروند.
-سخن پایانی
سهروردی میگوید ما در مغرب هستی، در تاریکیها به سر میبریم و باید عزم سفر کنیم به شرق هستی، به سوی نورالانوار، سفری به سوی کمال و انسانیت و جاودانگی. متاسفانه بین نسل امروز سهروردی تنها نام محلهای در تهران است! امید است که با این مقاله مشتاقان کمال و خرددوستان را به شناخت بیشتر آثار و اندیشههای حکمای بزرگی همچون سهروردی ترقیب کرده باشیم و گامی هر چند کوچک جهت احیای حکمت و فرهنگ غنی ایرانی-اسلامی برداشته باشیم.
منابع:
-قرآن کریم
-رساله مونس العشاق - شهابالدین سهروردی
-رساله حکمت الاشراق - شهابالدین سهروردی
-مقالات شمس تبریزی- تصحیح دکتر محمدعلی موحد
-نفحات الانس- عبدالرحمان جامی
-شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی - غلامحسین ابراهیمی دینانی
پینوشت: مشتاقانه پذیرای نظرات و اتنقادات شما عزیزان هستیم. در پناه حق.
پینوشت2: برای دانلود فایل مقاله اینجا کلیک کنید.