علیرضا ترابی زاده
علیرضا ترابی زاده
خواندن ۶ دقیقه·۵ ماه پیش

عاطفه ؛ عنصر بنیادین شعر

عاطفه ؛ عنصر بنیادین شعر

عاطفه ؛ عنصر بنیادین شعر
عاطفه ؛ عنصر بنیادین شعر

عاطفه در شعر

نیاز به ارتباط از دیرباز یکی از مهمترین دلایل گردهم­آمدن انسانها به دور هم بوده است . در این گردهم­آیی از دورهمی­های خانوادگی گرفته تا انواع آیین ها ومراسم سنتی و فرهنگی ، انسانها به دنبال به اشتراک گذاشتن و در میان گذاشتن احساسات و عواطف خود هستند . بده بستانی که اتفاق می­افتد ، تعاملی حسی و عاطفی است ؛ چرا که انسان نیازمند آن است تا احساس و عاطفه خودرا با دیگران به اشتراک بگذارد و از دیگران بازخودهای عاطفی بگیرد .

در روانشناسی عاطفه مجموعه­ای ذاتی از پاسخهای روان شناختی است ، رفتارهایی که درون مایه­ای انسانی دارند و بر اساس نوعی کنش و واکنش به وجود می­آیند . عواطف رفتارهایی اجتماعی هستند که نتیجه توجه انسان از خود به دیگری هستند . استعدادی فطری و سرمایه مهم آدمی است . عاطفه زندگی انسان را غنی و پربار و قابل تحمل کرده و از یکنواختی بیرون می­آورد .

اما وقتی از عاطفه در شعر سخن می-گوییم چه ؟ هنگامی که خصوصیات و ویژگیهایی که برای عاطفه برشمردیم در جغرافیای زبان اتفاق بیفتد ، یعنی وقتی کنش و واکنشهای رفتاری نسبت به محرکهای مختلف در زبان رخ دهد با درآمیختگی با دیگر عناصر شعرساز ، که در جستار دیگری درخصوص تعریف شعر مختصرا بدان پرداختیم ، همچون تخیل ، می تواند منجر به تولید محتوای شاعرانه شود . و در چنین وضعیتی است که می­توانیم از عاطفه در شعر یا بررسی برجستگی و تاثیر عاطفه در شعر سخن بگوییم .

از آنجاکه عاطفه استعداد وخصویت ذاتی و فطری انسان است ، ونیز بر اساس ویژگیهایی که برای عاطفه برشمردیم ، محرک اصلی برای ارتقای متن به شعر محسوب می­شود . درواقع مایه­گان اصلی و ماده اصلی تشکیل دهنده شعر و آنچه که دیگر عناصر شعر را به یکدیگر مرتبط کرده و درهم می­آمیزد عاطفه است . و شعری موفقتر می­نماید که در آن ، این درهم تنیدگی یک دست­تر و همگون­تر اتفاق بیفتد .

شاعر برای به اشتراک گذاشتن حالاتی همچون اندوه ، شادی ، خشم ، یاس و عشق و . . . که عواطف بشری را شامل می شوند ، دست به سرایش می­زند تا بیشترین مخاطب یا به عبارتی اشتراک گذاری بیشتری را به دست بیاورد ؛ و در واقع

شاعر از شعر به مثابه پلی ارتباطی برای این اشتراک گذاری استفاده می­کند .

از آنجا که عاطفه عنصری معنوی محسوب می شود ، بر خلاف دیگر عناصر همچون تخیل که به مدد آرایه­ها و ابزار­های هنری در بستر زبان تحلی و خود­نمایی می­کنند ، در ژرف ساخت یک اثر ادبی روح و جانی به دیگر سازه­های هنری می­دهد ؛ آنها را زنده می­کند ، به فعلیت و جنب و جوش می­رساند و موجب می­شود مخاطب به درک عمیق­تری از اثر ادبی برسد .

آرایه­ های ادبی ابزار­هایی هستند که به مدد آنها شاعر جنبه­ها و جلوه­های زیبایی شناسانه متن را به مخاطب منتقل می­کند و فطرت زیباپرست و حس زیبادوستی او را آبیاری کرده و به دلیل کشفی که در این میان برای مخاطب رخ می­دهد ، او به لذت هنری می­رسد .

لذت هنری حس اقناعی است که از این کشف نصیب مخاطب می­شود . این لذت هنری باعث می­شود به شهود (دیدن ) برسد ؛ شهود ، درک عمیق عاطفه­ای است که در ژرفای آن آرایه ادبی نهفته است . لب لباب شاعرانگی است ، حس خالصانه­ای است که شاعر آن را تقدیم مخاطب می­کند

و همین خالصانگی است که بر جان و روان مخاطب می­نشیند و به باطن او رسوخ می­کند . وجوه والای انسانی شاعر و مخاطب را به یکدیگر پیوند می­زند و هر دو به نقطه ­ی زیبای همدردی می­رسند . این عاطفه آموختنی نیست و در سرشت و باطن هر انسانی نهفته است و وابسته به پرورش روحی ، فکر و فرهنگی هر شخص در تقابل و تعامل با حوادث و اتفاقات و امور بیرونی و درونی رخ می نماید .

با توجه به اینکه نوع این تقابل و تعامل منوط به طرز خاص نگاه شاعر/شخص به آن وابسته­ ها است ، لذا تصاویر و مضامین ساخته شده توسط هر هنرمند در هر دوره زمانی با استناد به آن ارزش­ها و برجستگی­های فرهنگی هر دوره متفاوت بوده و می­توان نقش عاطفه را در متن هر اثر ادبی – هنری در دوره­ها و سبکهای مختلف به صورت تطبیقی و جداگانه مورد بررسی و کنکاش قرارداد .

نکته آخری که ضروری می­نماید به آن اشاره شود ، حجم و گنجایی عاطفه در متن ادبی است . گفتیم که عاطفه زمینه و دلیل اصلی و بنیادین خلق اثر ادبی است ؛ و عنصری است که دیگر عناصر شعر را به یکدیگر متصل می­کند و موجب می­شود عناصر تشکیل دهنده متن ادبی کارکردی هماهنگ و در یک راستا داشته باشند .

اما هنگامی که این برانگیختگی عاطفی رخ می­دهد ، هنرمند (شاعر) باید بتواند تعادل و بالانس متناسب را بین عاطفه از یک سو و هنجار و نحو زبان و نیز امکانات و ظرفیت موجود در آرایه­ها و ابزار­های ادبی – هنری را بشناسد و به وجود آورد . در واقع بخش دیگری که باعث می­شود عنصر عاطفه در تعامل و هم­آمیختگی با دیگر عناصر به جان و روح مخاطب بنشیند همین ایجاد تعادل و تناسبی است که بدان اشاره شد .

تفوق و برتری هر کدام از عناصر تشکیل دهنده شعر به تنهایی می­تواند بر کارکرد زیبایی شناسانه ادبی و عاطفی اثر تاثیر منفی بگذارد .

اگر هنرمند نتواند عنصر عاطفه را هنگام ایجاد و خلق اثر هنری درخود مهار کرده و به اراده خود درآورد و اجازه دهد عاطفه بی هیچ حد و مرزی در متن جولان دهد ، قطعاً عرصه برای عرض اندام و تجلی و جلوه­گری دیگر عناصر همچون ابزار­ها و آرایه­های هنری – ادبی تنگتر و این عناصر زیبایی شناسانه کمرنگتر شده و به تبع آن عنصر خیال نیز توانایی بلند پروازی خود را از دست خواهد داد .

عنصر خیال که در جای دیگری مفصلتر بدان پرداخته­ام ( انسان چگونه شعر را آفرید ) نیازدارد در اندیشه و ذهن هنرمند پرورده و با عاطفه و ابزارهای هنری آمیخته شود ، تا به بیانی هنرمندانه و ادبی برسد ؛ اما فربه شدن عاطفه و توجه بیش از حد به آن ، متن را در دیگر جنبه­ها رقیقتر خواهد کرد . کافی است به برخی متن­های ادبی که با عنوان دلنوشته یا قطعه ادبی نوشته می­شوند نگاه کنیم ، این دست ازمتن­ها معمولاً از عاطفه سرشاری برخوردار هستند و بعضاً برخی آرایه­های ادبی در آنها مشاهده می­شوند ، ولی از آنجا که غلبه عاطفه و احساس در آنها دچار فوران شده و عنان عاطفه از دست نویسنده خارج شده و صاحب اثر آن متن را صرفاً تحت تاثیر تامّ و تمام آن نگاشته است ، تخیل ، مضمون پردازی (جستاری پیرامون مضمون در شعر فارسی ) و تصویرسازی­های ادبی در آنها رشد نیافته و با هنجار شاعرانگی فاصله دارند .

از طرف دیگر در برخی اشعار که صرفاً از روی قریحه شاعری یا جهت مفاخره­های ادبی نگاشته می­شوند یا شاعر آنها را از روی وظیفه و سفارش تولید می­کند ، می­بینیم تا چه اندازه عاری و خالی از عنصر عاطفه هستند ، تا جایی که علیرغم برجستگی­های فراوان ادبی و ریزه­کاریهای هنرمندانه در صناعات و آرایه­های ادبی مشمول مقبولیت عام قرار نمی­گیرند ، چنانکه در بسیاری از قصاید ، قطعات و . . . به جا مانده از شاعران و مشاهیر ادبی نیز شاهد آن هستیم .

نتیجتاً اگر چه عاطفه عنصر مهم و محرک اصلی هنرمند در خلق اثر ادبی است ، اما می­بایست با مدیریت صحیح آن در آمیزش با دیگر عناصر و ایجاد تعادل و تناسب در ارتباط با آنها ، اثر ادبی را از کلیه جهات و همه ابعاد متناسب و هماهنگ به رشد و بالندگی رسانید .



علیرضا ترابی زاده


شعرادبیاتنویسندگیهنرکتاب
درود ، من بیشتر از هر چیزی به ادبیات و مشخصاً شعر علاقه دارم به موسیقی هم فیلم خوب هم فلسفه و کلام هم هر چیزی فاخر و فرهیخته اش ارزشمند هست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید