علیرضا ترابی زاده
علیرضا ترابی زاده
خواندن ۸ دقیقه·۴ ماه پیش

. . . چه خون افتاد بر دلها

نگاهی به بیت دوم دیوان خواجه ی شیراز شمس الدین محمد حافظ
نگاهی به بیت دوم دیوان خواجه ی شیراز شمس الدین محمد حافظ
نگاهی به بیت دوم دیوان خواجه ی شیراز شمس الدین محمد حافظ


شاید کسی نداند چرا این غزل در پیشانی دیوان خواجه آورده شده است ، غزلی که بر اساس چینش

الفبایی می بایست چند غزل پسین میبود . اما بیتردیدجای درستی قرار گرفته است . این غزل را شاید

بتوان مانیفست غزل حافظ دانست . تقریبا تمام آنچه که در اوراق پیش رو قرار است با آن روبهرو

شویم به آن پرداخته شده و در این غزل می بینیم . از نقشی که قرار است شخصیت ساقی در دیوان

ایفا کند و تم عشق و خون جگر کشیدنهای آن و راهنمایی و فرمانبرداری از پیرمغان گرفته تا گذر

هولناک و سریع عمر و وقت و بدنامی و راز و اسرار عاشقی و حضور دائم او (معشوق) در جان

عاشق . اما در این مجال به بیت دوم غزل نگاهی می اندازیم .

در آرزوی بوی خوشی که قرار است باد صبا از باز کردم طره گیسوی یار به سمت ما بفرستد ، از

پیچیدگی و تاب و شکن گیسوی خوشبوی سیاه معشوق چقدر خون به دلی کشیدیم و خون جگر

خوردیم .

اگر بخواهیم بیت را ساده کنیم و محتوایی سر راست از آن درک کنیم به چنین مفهومی می رسیم ،

اما همه چیز در اینجا ختم نمی شود و نمی توان چنین ساده از بیتی که چنین شبکه معنایی و محتوایی

در هم تنیده ای را تشکیل داده و منظومه واژگانی که با همپوشانی مضمونی ، تصاویری چند لایه را

خلق کرده اند ، گذشت . تقریبا همه واژگان تشکیل دهنده این بیت چندین شبکه معنایی جدا از هم

تشکیل داده اند و هر کدام از آنها نیز با روابط درونی با یکدیگر ارتباط پیدا می کنند .

عبارت (به بوی) در معنای (در آرزوی) ، با امید و آرزوی مطرح شده در بیت که همانا باز شدن

پیچ و تاب و گره از گیسوی یار به دست باد صباست ارتباط محتوایی پیدا می کند .

(نافه) که عضوی است در زیر ناحیه شکمی آهو که از آن طی فرایندی مشک به دست می آوردند و

به دلیل همنشینی این واژه در ترکیب اضافی نافه مشک ، مجازاً به معنای بوی خوش نیز استعمال

میشود .

صبا (بادصبا) از یک سو قرار است با وزش خود پیج و تاب و گره از گیسوی یار باز کند و از

طرفی قرار است بوی خوش نافه مشکی که معشوق به گیسوان خود زده است و در پیچ و تاب

گیسویش پنهان است را برای عاشق به ارمغان بیاورد . نکته ی دیگری که در رابطه با استعاره باد

صبا باید بدان اشاره کرد این است که ، باد صبا در واقع نسیم ملایمی است که از جانب مشرق به

سمت جنوب و جنوب غربی می وزد ، اما از او توقع می رود که گره طره مجعد گیسوی یار را که

به سختی باز می شود بگشاید .

نکته جالب توجه این است که استخدام عبارت (کآخر) به این معناست
که باد صبا در این کار با همه ملایمت و نرمی که دارد موفق خواهد شد و شاید درستی امر هم همین
باشد که این کار باید با ملایمت انجام شود .

(مشک) که ماده ای خوشبو و سیاه رنگ است و از گونه ای (خاص) از آهو به دست می آید و در

قدیم معمولا به گیسوان می زدند از یک طرف با دو واژه ی تاب و خون بر اساس شیوه و فرآیند

تولید نافه مشک ارتباط پیدا می کند و از طرفی به دلیل سیاه رنگ بودن آن اشاره ای است به گیسوان

معشوق . واژه تاب از یک سو در شبکه ای معنایی قرار دارد که تصویری از پیچ و تاب گیسوی

معشوق است و از سویی چنانکه اشاره شد به روش تهیه مشک برمی گردد . در این روش اندام

آهوی نگون بخت را پس از شکار آنچنان می مالیدند تا خون از همه اندامهایش در انتهای ناحیه

شکمی و در نافه ی او جمع شود ، سپس نافه را که به شکل کیسه ای کوچک بود از بدن آهو خارج


می کردند و می آویختند تا خشک شود ؛ لذا با دو واژه تاب در مفهوم درد و رنج طاقت فرسا و خون

، شبکه معنایی دیگری با واژه مشک خلق می شود .

اما رویکرد دیگری که باید در مواجهه با این بیت و کل غزلیات حافظ داشت جنبه ی عرفانی است .

آنچه مسلم است درخوانش عرفانی غزلیات حافظ نیز می توان به لطایف و نکات زیبایی شناختی حائز

اهمیتی دست یافت که در عرفان نظری و عملی برای بسیاران راه گشا ، قوت قلب و راهنما بوده

است .

برگردیم به مضمونهایی که از باد صبا در این بیت در اختیار داریم . گفتیم که باد صبا نسیم ملایمی

است که از جانب ( مشرق ) به سمت جنوب و جنوب غربی می وزد .

در رمزگشایی واژگان عرفانی باد صبا نشانه نفحات رحمانی است که از جانب حق تعالی به سمت عارف وزیدن می گیرد و او را مورد لطف و رحمت خود قرار می دهد . حالات و آنات روحانی که بر عارف به لطف و اراده
حق تعالی دست می دهد .

از بارزترین ویژگیهایی که باعث شده باد صبا در این معنا بکار رود

مشرقی بودن جهت وزش آن است که با نورانیت و منشأ نور همخوانی داشته و نیز لطافت و فرح

بخشی است که از لمس آن دست می دهد .

اما این حالات دائم وثابت و مقام نیستند و در سلک صفات سالک نمی آیند ، می گذرند و برای سالک

فراق و هجران و حرمانی از گذشتن آنها دست می دهد . چنانکه در بیت بعد به این مسأله اشاره می

شود .

اما باد صبا چنانکه پیش از این بدان اشاره کردیم ، از جمله مهمترین شخصیتهای غزل های عاشقانه

و عارفانه حافظ است . در این دست غزل ها باد صبا ایفاگر نقش های دیگری نیز هست که به

اختصار به برخی از آنها اشاره می کنیم .

صبا پیک میان عاشق و معشوق است . پیغام عاشق را به دلدارش می رساند و گاه کلمه ای از لطف

دلبر به عاشق می رساند :

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

و گاه باشد که باد صبا خود عاشق است و مست جمال دلبر است :

من و باد صبا مسکین دو سرگردان بی حاصل من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت

باد صبا ندیم و پرده دار و محرم راز معشوق می شود :

من که باشم در آن حرم که صبا پرده دار حریم حرمت اوست

در جایی دیگر بر خلاف آن نامحرم است و خبرچین :

چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق به غماز صبا گوید که راز ما نهان دارد

در وادی عشق باد صبا گاه طبیب است و گاه بیمار :

دل ضعیفم از آن می کشد به طرف چمن که جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد

صبا گر چاره داری وقت ، وقت است که درد اشتیاقم صد جان کرد

چون صبا با تن بیمار و دل بی طاقت به هواداری آن سرو خرامان بروم


چنان که می بینیم صبا در غزلیات عاشقانه و عارفانه کارکرد و نقش های گوناگون ، متفاوت و گاه

متضاد دارد ؛ که این گستردگی ایفای نقش موجب رنگارنگی تصاویر و مضامین ساخته شده با

بادصبا شده است .

اما بازگردیم بر سر داستان طره معشوق ؛ این طره ای که قرار است باد صبا از گیسوی معشوق

بگشاید چیست ؟

در منظومه ی فکری عرفانی مراد از طره تجلی جمالی حضرت حق است . صفات جمالیه حق که از جمله آنها لطف و رحمت و رجاست در حالات و آناتی بر قلب عارف تجلی پیدا می کند که گاه در پندار و کردار و گفتار وی آثاری بر جا می گذارد .

و از آنجا که این وضعیت ثبوتی و دائمی نیست عارف آن دم را غنیمت می شمارد و همیشه مترصد وزش نسیم رحمانی است تا از طره الطاف و رحمت الهی نافه گشایی کند و بویی از آن تجلیات جمالی و جلالی بر وی برساند . این مضمون نافه گشایی کردن صورت مشترک ابیات بسیاری در دیوان حافظ قرار گرفته است :

به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه جای دلهای عزیز است به هم بر مزنش

تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان بگشود نافه ای و در آرزو ببست

خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن فکر دور است همانا که خکلمه لطا می بینم

اما برای اینکه قابلیت و استعداد این دریافت را دارا شود مستلزم آن است که خون دل خوردن ها و

تب و تاب و رنج و مشکلها را از سر بگذراند . و به همین خاطر است که در بیت بعد به این معنا

اشاره دارد که گذشتن از آن موقعیت برای وی اندوه و حرمان به همراه دارد . و آن را منزلی می بیند

که هر لحظه باید آنجا را ترک کند :

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می دارد که بربندید محملها

چنانکه می بینیم بیت سوم در ادامه و مکمل بیت دوم است ، همچنانکه بیت دوم نیز در تکمیل و

ادامه مفهوم بیت اول بود ؛ آنجا که می گوید : که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها ،

اما این خون به دل شدن یا خون افتادن در دل هم مضمون مشترکی است که در جای جای اشعار

حافظ می توان آن را رصد کرد :

دردآ که از آن آهوی مشکین سیه چشم چون نافه شبی خون دلم در جگر افتاد

با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی

به بوی آنکه به مستی ببوسم آن لب لعل چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد

چنانکه می بینیم حافظ با ایجاد شبکه های معنایی متعدد ، پیچیده و تنیده به هم و با بکارگیری مراعات
نظیر ، استعاره و ایهام هایی که با هم هپوشانی مفهومی دارند ، بیتی بیافریند که در چند لایه زیبایی
شناختی ژرفا دارد ؛

و به همین دلیل است که می توان گفت این غزل باید در سنین پختگی و تجربه

مندی شاعر سروده شده است .

نویسندگیادبیاتشعرحافظکتاب
درود ، من بیشتر از هر چیزی به ادبیات و مشخصاً شعر علاقه دارم به موسیقی هم فیلم خوب هم فلسفه و کلام هم هر چیزی فاخر و فرهیخته اش ارزشمند هست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید