علیرضا ترابی زاده
علیرضا ترابی زاده
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چگونه حافظ بخوانیم سه (حافظ و فرهنگ و تمدن ایران باستان)

چگونه حافظ بخوانیم
چگونه حافظ بخوانیم


حافظ و فرهنگ و تمدن ایران باستان

همان قدر که حافظ ، حافظ قرآن و اندیشه های اسلامی است ، حافظ فرهنگ ایرانی و پاسدار تمدن باستانی است .

بلبل به شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می خواند دوش درس مقامات معنوی

شعر حافظ بی شک چکیده روح ایرانی است . روح چند هزار ساله ایرانی از دوران باستان تا روزگار اسلامی فراز و فرودهای بسیار زیاد و عجیب و غریب بی شمار دیده است ، در طول قرون خمید و باز دوباره ایستاد و باز خمید و باز رشد کرد و به کمال رسید ، زخم خورد، درد کشید ، بخشهایی از وجودش را از دست داد اما خودش را توسعه داد ، گسترش داد ، خلاصه از شگفتی های تاریخ انسان روی این کره خاکی همین فرهنگ و تمدن ایرانی است . تمام این اتفاقاتی که گفتم باعث شده سهم اندکی از حجم محصولات فرهنگی ایران باستان به دست ما برسد . از مکتوبات نظم و نثر و صنایع دستی گرفته تا میراث و یادگار های معنوی . اما برگردیم بر سر داستان حافظ .

این چندان اهمیتی ندارد که آیا حافظ از بناها و آثار باستانی مثل تخت جمشید ، پرستشگاه آناهیتا ، سنگ نگاره ها و سنگ نوشته ها دیدن کرده یا نه . چرا که او سراینده جان و روح تجلی یافته در این آثار است .

همین یادکرد او از شخصیت هایی مثل جمشید ، فریدون ، رستم ، افراسیاب ، سیاوش ، کیکاووس ، کیخسرو و پیرمغان و جام جهان بین و بسامد بالای این دست واژگان در متن دیوان نشان دهنده انس و الفت فرهنگی جان و ذهن شاعر با ایران باستان است .

چیزی که در دیوان حافظ نمود و بازتاب پیدا کرده شکوه و عظمت یک فرهنگ دیرپا و قدرت بر باد رفته و حکمت و معرفت گذشته ای است که با هجوم و یورش مغولی رو به زوال رفته است .

کاری که حافظ با این کلمات و ترکیبات انجام داده جدای از اسطوره پردازی صرف بعضاً دست به اسطوره سازی و بازتولید این اساطیر زده است تا کارکردی به غیر از برداشتها و دلالتهای مستقیم و ما به ازای آنها بیافریند . در واقع حافظ کلیت آن اسطوره را در اختیار گرفته و مسئولیت رسانندگی و حاملیت مفاهیم و بار معنایی مورد نظر خود را بر دوش اسطوره ای که پتانسیل این کار را دارد گذاشته و به این ترتیب اسطوره ای جدید خلق کرده است . به عبارت بهتر حافظ بر اساس اساطیر ایران باستان اسطوره های مورد نظر خود را ساخته . اسطوره هایی مانند جام جهان بین یا پیر مغان یا مغبچه از این دست هستند . پیر مغان و کارکردهای اون در دیوان خواجه که خودش بحث مفصل جذاب و جداگانه ای است . اگر چه اصطلاحاتی مثل پیر مغان برساخته خود حافظ نیستند اما توسع معنایی و گستردگی کارکردهای اسطوره ای که حافظ به آنها داده منحصر بفرد هستند .

بازتاب حوزه فرهنگی مزدا پرستی و زرتشتی و بطور کلی حوزه تمدنی ایران باستان را در ژرف ساخت و لایه های زیرین معنایی دیوان خواجه به وضوح می توان رصد کرد . که نشان دهنده حضور پر رنگ روح ایرانی در سرتاسر متن ، فارغ از صبغه های اسلامی مفاهیم و محتوای آن ها است .

ادبیاتنویسندگیهنرشعرکتاب
درود ، من بیشتر از هر چیزی به ادبیات و مشخصاً شعر علاقه دارم به موسیقی هم فیلم خوب هم فلسفه و کلام هم هر چیزی فاخر و فرهیخته اش ارزشمند هست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید