وقتی استاد گفت آخرین کتابی که خوندی چی بوده، با اعتماد به نفس و بلند گفتم: به جهنم. اصلا اسم کتابشم دوست داشتنیه. بعدا که داستان شب با صداش رو شنیدم فهمیدماصلا خودِ خودش باید غرل بخونه تا حظ کنی.
منزوی، اگرچه در کتب درسی اسمش نبود، اماحالا در نبودش با قلم شاگردانش و آثار خودش، رسمش هست و حالمان خوب می شود.
دومین کتاب معرفی شده در این هفته، به جهنم، مجموعه غزل های غلامرضا طریقی، شاگرد منزوی بزرگ است. غرل دوازدهم به جهنم:
این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است
کـــه بـــه عشق تو قمــــر قاری قرآن شده است
مثــل من باغچـــــه ی خانــه هـــــم از دوری تــــو
بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است
بس کـــه هر تکــه ی آن با هوسی رفت ، دلم
نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است
بی شک آن شیخ که از چشم تو منعم می کرد
خبـــــر از آمدنت داشت کـــه پنهان شده است
عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن او
نرده ی پنجره ها میله زندان شده است
عشق زاییده ی بلـــخ است و مقیم شیراز
چون نشد کارگر آواره ی تهران شده است
عشــــق دانشـــکده تجــــربـــــه ی انسانهـــاست
گر چه چندی ست پر از طفل دبستان شده است
هر نو آموختــه در عالـــم خود مجنون است
روزگاری ست که دیوانه فراوان شده است
ای که از کوچـــه معشوقـــه ی ما می گذری
بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است