اسم کلاس هایش داستان کوتاه و بعضی چیزهای دیگر است. این چیزهای دیگر اما، همه چیز است. چیزهای دیگر، انسان بودن و همچون انسان زیستن است. چیزهای دیگری که میگوید، رهایی از پستی است و ناتوانی. چیزهای دیگرش این است که اگر جای خدا بودیم چه میکردیم. اگر قدرت داشتیم چه میکردیم. اگر به قدرت برسیم، چه می کنیم؟
من فکر می کنم همه به حرف هایش نیاز داریم. ما نیاز داریم که فکر کنیم. بیش از پیش و همیشه. فکر کنیم که چه میشود کرد در روزهایی که همچون انسان زیستن کمی یا شاید هم بسیار دشوار است. دشوار است که چشم در چشم هم نوعی شویم که اصلا نمی داند ژل ضدعفونی کننده چیست. یا راحت خودمان را در خانه قرنطینه کنیم و از قاب کوچک موبایل نگاه کنیم به جمعیت اندک و پراکنده ای که دور انسانی خفته و سفید پوش شده، ایستاده اند و با نگرانی و حسرت و بغض و دلتنگی، وداع میکنند با کسی که روزی عزیز بوده. پدر بوده. عاشق بوده. و از همه مهم تر انسان بوده. اندوه نبود آدمی دو چدان میشود.
زیستن در این روزها سخت بود و حالا به مدد آمدن کرونا سخت تر هم شده است، اما ما حالا می توانیم بیشتر تمرین کنیم برای زیستِ انسان گونه. زیستن مثل آنهایی که شناسنامه هایشان را دست کاری کردند و به دور از چشم مادر، رفتند برای حراست از خاک و وطن و هنوز مادرشان چشم به راه است.
ای کاش میشد، در برابر آن مادر هم نشست و گفت مادر، بنویس که نوشتن، بار غم هایت را کم می کند. اما غم های دوزاری و امروزی ما کجا و غم او کجا.
در داستان کوتاه و بعضی چیزهای دیگر میگفت، نوشتن غم ها را، بار و سنگینی غم ها را کم میکند. بنویسید و سختی غم ها را از روی دوشتان به روی کاغذ منتقل کنید تا بتوانید آسوده و راحت زندگی کنید. آسوده و راحت فکر کنید به انسان بودن و زیستن. زیستن مثل انسان.
پس من بعد از دوسال باید به حرفش رسیده باشم و بنویسم و بنویسم برای رهایی.