که بود؟ شهره ی عالم به سست پیمانی
وفا نکرد و دریغ از کمی پشیمانی
چه گفت؟ گفت فراق تو بر من آسان است
وداع کرد و نمی یابمش به آسانی
چه برد؟ تاب مرا برد تاب گیسویش
چه بود جرم تو؟ سرگشتگی، پریشانی
چه کرد؟ عشقِ مرا کفر خواند و خونم ریخت
چه حکمتیست در این شیوه ی مسلمانی؟
چه از تو خواست؟ غزلهای بی رقیب مرا
کجاست؟ نزد رقیبان پی غزلخوانی
چرا به عشقِ چنین ظالمی دچار شدی؟
تو نیز عاشق اویی خودت نمی دانی...
سجاد سامانی