ویرگول
ورودثبت نام
alizz9473
alizz9473
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

گنه کنید عزیزان، چه جای تشویش است؟!

زلال رحمت او از سبوی ما بیش است
گنه کنید عزیزان، چه جای تشویش است؟!

هزار نامه سیه کردم و عقب ماندم
که خطّ بخشش او از سیاهه‌ام پیش است!

در آن مقام که یار کریم، رو در روست،
چه جای سرزنش و طعنه‌ی بداندیش است؟!

به جستجوی خدایی بریدم از خویشان،
که روز حادثه‌ام مهربان‌تر از خویش است

به لطف سابقه از کار دوست بو بردم
که یارِ مردمِ بی‌ادعای درویش است

مرا که ریشه در آب است و شاخه تا خورشید
چه‌کار با نخ تسبیح و قبضه‌ی ریش است؟!

بگو که خواجه به روی و ریاش خوش باشد
که در جهانِ من این طفل، وقت بازیش است!

مرتضی لطفی







غزل نابشعرشاعرغزل
انسان ازآن چیزی که بسیار دوست میدارد، خود را جدا می سازد.در اوج تمنا نمیخواهد. دوست می دارد اما در عین حال میخواهد که متنفر باشد.امیدوار است،اما امیدوار است امیدوار نباشد.همواره به یاد می آورد اما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید