برای بسیاری از مدیران محصول، برنامهریزی و نگارش نقشهراه از سختترین و ترسناکترین قسمتهای فرایند توسعه محصوله. بدون شک در حین تدوین نقشهراه حداقل یک بار ملغمهای از احساس مسئولیت، تعهد و ترس را تجربه کردهاید، علیالخصوص اگر تازه کار باشید. از اونجایی که احساس میکنید برای تدوین نقشه راه باید قدرت پیشبینی آینده، مثل نوسانات قیمت ارز، ظهور یکباره AI و بر هم زدن همه معاملات و غیره رو پیشبینی کنید، بار مسئولیت سنگینی روی شونههاتون حس میکنید. با تکرار دائم این جمله که «اگه نشه همه فکر میکنن من نمیتونم درست برنامه ریزی کنم!» احساس میکنید تعهد داره خفهتون میکنه و مادر تمام حسهای بد، یعنی ترس، خیلی وقتها مغزتون رو از کار میاندازه و نمیذاره ادامه بدید. برای همین تدوین نقشهراه معمولا یه غول بیشاخ و دمه که افسانههای زیادی در مورد بلعیدن مدیران محصول ازش شنیدیم!
اما آیا واقعا نقشهراه انقدر ترسناکه؟ آیا این افسانهها واقعین؟ آیا این احساس سنگین مسئولیت و تعهد در هنگام نوشتن نقشه راه طبیعیه؟ در این مقاله میخوام تک تک این افسانهها رو باهم مرور کنیم و توضیح بدم که هیچکدومشون واقعی نیستن و ترس ما از نقشه راه اونقدرا هم که فکر میکنیم درست و منطقی نیست. پس بیاید هشت تا از معروفترین افسانهها رو باهم مرور کنیم:
یکی از اشتباهاتی که نقشههای راه رو ترسناک میکنه اینه که فکر میکنیم وقتی تدوین شد، انگار که روی سنگ حک شده و مثل ده فرمان موسی باید کلمه به کلمه اجرا بشه و نافرمانی از اون هم گناهی نابخشودنیه! اما حقیقت اینه که نقشههای راه مستنداتی انعطاف پذیر و دینامیک هستن و باید هم همینطور باشن. اونها باید با توجه به شرایط بازار، تغییرات استراتژی سازمان و محصول و غیره، تکامل پیدا کنن. نقشههای راه قراره راهنمای ما باشن، نه قرارداد!
اشتباه بعدی اینه که فکر میکنیم هرچی نقشه راه رو با جزئیات بیشتری بنویسیم، بهتره و باعث میشه که به سمبل هوش، ذکاوت و تیزبینی تبدیل بشیم. اصرار برای پیشبینی تمام احتمالات، تخمین تایمفریمها در دقیقترین حالت ممکن و مشخص کردن تک تک قدمها غول افسانهای ما رو ترسناکتر میکنه!
اما حقیقت اینه که درسته که جزئیات خوبه، اما حد مشخصی از جزئیات، اون هم صرفا برای راهنمایی و اطلاع ذینفعان از مسیر توسعه محصول لازمه و نه بیشتر! جالبه بدونید نقشهراهی که بیش از حد لازم جزئیات داشته باشه از دو جهت بهتون آسیب میزنه. اول دست و بالتون رو میبنده و حسابی محدودتون میکنه. دوم ممکنه احساس کاذب قطعیت نسبت به فیچرها و تایمفریمها در مخاطبین شما ایجاد کنه و این همون تعهد کاذبیه که ازش میترسیدین! بهتره نقشه راهتون سطح بالا و تمرکزش روی اهداف و زمینهها باشه.
خیلیها فکر میکنن باید نقشه راهشون اصطلاحا جامعالاطراف باشه و تمام مخاطبینشون از خوندنش بهره و فیض ببرن و دقیقا همینجاست که توی تله میوفتن! مخاطبین شما نیازهای کاملا متفاوتی دارن. چطور میشه نقشه راهی بنویسید که نیاز تیم تولید، فروش، مشتری و بقیه ذینفعان رو برطرف کنه؟ درستش اینه که شما برای مخاطبین مختلف نقشهراههای مختلف و با دادههای متفاوت ارائه بدید. چرا که مخاطبین شما به سطحهای متفاوتی از تمرکز و جزئیات نیاز دارن. ساختن نقشهراههای مختلف برای مخاطبین مختلف میتونه به برقراری ارتباط بهتر و در نتیجه فروش بیشتر منجر بشه.
بله بله شما درست میگین. اصن ما نقشه راه مینویسیم برای اینکه بتونیم به تاریخ انتشارها برسیم و هدف تیم مشخص باشه. درسته که تایمفریمها در نقشهراه مهم هستن، اما تعریف تاریخهای دقیق باعث میشه انتظارات غیرواقعی در مخاطبین ایجاد کنین و نتیجهش چیزی نیست جز فشار مضاعف روی تیمتون! پیشنهاد میکنم از تایمفریمهای بسیطتر (یا همون حدودی) استفاده کنید یا از فرمتهایی مثل فرمت معروف الان-بعد-بعداً (Now-Next-Later) علیالخصوص برای برنامهریزی بلندمدت استفاده کنید.
اکثر نقشهراه ها رو که نگاه میکنم متوجه میشم که تعریف بسیاری از آدمها از توسعه در «اضافهکردن فیچر جدید» خلاصه میشه و از نظرشون نقشهراه مترقی اونیه که برنامه توسعه فیچرهای جدید و رنگارنگ رو به مخاطبها وعده بده. اما مگه توسعه محصول فقط به معنی اضافهکردن فیچره که نقشهراه هم فقط مختص فیچر باشه؟ نقشه راه میتونه و باید شامل تمام المانهای توسعه محصول مثل بدهیهای فنی، بهبود تجربه کاربری (UX)، تحقیقات، اهداف بازار و غیره باشه. اگر شما بازوهای دیگهی توسعه محصول (به جز فیچر جدید) رو در نقشهراه نبینید، یا با احتمال خیلی زیاد نقشهراهتون شکست میخوره، یا اگه به زمانبندیها برسید قطعا محصول نامتقارن و نامتوازنی خواهید داشت.
درسته که معمولا وظیفه مدیر محصوله که فرایند حرکت در مسیر نقشه راه رو رهبری کنه، اما قرار نیست به تنهایی برنامه توسعه رو هم تعیین کنه. حقیقت اینه که بهترین نقشهراه با اعمالنظر طیف متنوعی از ذینفعان شامل توسعهدهندگان، طراحان، تیم بازاریابی، تیم فروش، پشتیبانی مشتری و حتی خود مشتری نوشته میشه. وگرنه تکصدایی حتی در نگارش نقشه راه هم باعث ظهور دیکتاتوری میشه و کیه که از یه محصول دیکتاتور خوشش بیاد؟ مشارکت تمام ذینفعان در نگارش نقشه راه کمک میکنه تا این اطمینان رو حاصل کنیم که نقشه راه با اهداف کسب و کار و نیازهای مشتری همسو هست.
این گلایه رو بارها و بارها از افراد مختلف شنیدم. از مدیرهایی که به دنبال میکرومنیجمنت هستن و دائما اولویتها رو عوض میکنن (و اسم اینکارشون رو میذارن نوآوری و پویایی)، تا اعضای تیم که احساس میکنن نقشه راه یعنی تا اطلاع ثانوی هیچکس حق نداره نظر بده و مسیر توسعه محصول مشخصه و تیم هم محکومه که مثل قطار، از این ریل تبعیت کنه! اما حقیقت اینه که نقشهراهی که خوب ساخته شده باشه بیشتر باعث تمرکز و هدایت استراتژیک تیم میشه و اتفاقا در عین روشن کردن مسیر، فضای کافی برای نوآوری و تطابق رو در صورت لزوم فراهم میکنه.
خیلیا فکر میکنن که نقشه راه رو باید یک بار در ابتدای یک بازه (مثلا سه ماهه) بنویسیم، قابش کنیم و به دیوار نصب کنیم تا هادی و روشنگر باشه. اما این کاملا اشتباهه! نقشه راه باید پویا باشه، یا اگه بخوام بهتر توضیح بدم باید یک داکیومنت زنده باشه که همواره درک مشترکی از وضعیت فعلی محصول رو منعکس کنه. اگر به هر دلیلی فرضیات تغییر کنن، اطلاعات جدیدی به دست بیاد یا اهداف کسب و کار متحول بشه، نقشه راه هم باید متناسب با اون به طور مداوم و پیوسته به روز رسانی و باز بینی بشه. نقشهراهی که دائما بازبینی نشه، نه تنها هادی نیست بلکه گمراه کننده هم میشه.
متاسفانه کم نیستن شرکتهایی که کاملا با نقشهراه بیگانه هستن و هیچ تخمینی از آینده نزدیک هم ندارن و با هر وزش بادی جهت عوض میکنن. ماحصل این شرکتها پشتهای از فیچرهای ناتمام، ناهمخوانیها، باگهای دیده نشده و رابط کاربری نامتقارنه. یکی از مهمترین دلیلهای این اتفاق هم اینه که معمولا نقشه راه رو خیلی سختتر از اونی که واقعا هست میبینن و با این استدلال که «آدم توی این وضعیت اقتصادی از فرداش هم خبر نداره» همچنان به مقاومتشون ادامه میدن. اما واقعیت اینه که داشتن نقشهراه مزایای زیادی داره. مثلا تکلیف تیم ارتباط مشتری تا حدودی مشخصه و میتونه با وعده وعید، مشتریها رو راضی و منتظر نگه داره. تیم مارکتینگ میتونه برای آینده محصول پلنهاش رو بچینه، تیم توسعه مسیر رو میبینه و میتونه با چابکی بیشتری به سمتش حرکت کنه، شرکای توسعه میتونن نیازهای شما رو پیشبینی کنن و اونها رو برطرف کنن و هزاران هزار اتفاق خوب دیگه. اگر نوشتن نقشه راه رو سخت نکنیم و به خودمون سخت نگیریم قول میدم که وجودش لذتبخش تر از نبودشه.