بلند شدم در جعبه را باز کردم.نه!!!!!جعبه خالی بود؟!
باورم نمیشه جعبه خالی بود؛دستم می لرزید،رفتم کنار در تا پدر و مادرم را صدا کنم جعبه باز تکان خورد.
رفتم کنار جعبه در جعبه را باز کردم یک دلقک داخلش بود ترسیدم صدای ترسناک دلقک را شنیدم.
بالای سرم نگاه کردم دلقک بالای سرم بود دلقک اومد روی سرم داد زدم.مادر و پدرم بیدار شدند. ولی دلقک بالای سرم دیگه نبود.مادرم گفت:
«چی شده الکس!!»
به پت پته افتاده بودم، نتوستم جوابش رو بدم.
اگه خوشتون اومد،کامنت بزارین.?
عامر هادیان