تو فکر و خیال ما جوونای امروزی بیشترین تراکنش مربوط میشه به تغییر.
از تغییر زندگی خودمون تا هنجارهای ریز و درشت جامعه؛ ما خلاقیت رو به تصویر میکشیم اما نمیتونیم اونو به دیگران ارائه کنیم. رویای من هم تغییر بود، ی انقلاب فکری برای نوزیستی.
خب از اولش شروع کنم تو دوره ما رویا فروشان سر برآوردند، کسبوکارهایی بر این اساس شکل گرفتن که سود های آنچنانی ساختن: شبکه های اجتماعی، نشر اکاذیب، تکرار مکررات و هر فرمولی که بتونه ذهن رو دچار دوپامین کاذب کنه. ما شروع کردیم رویا ساختیم، بهش پرداختیم، باختیم و دوباره. شاید جاش نبود ما جولان بدیم اما این نوع بلوغ واقعا برای این نسل سخته نمیدونم اسمشو بزارم درک همزمان مدرنیته و نوستالژی؟ ی جورایی هم تو گذشته زندگی میکنیم هم تو آینده و تنها قربانی این داستان خاله خرسه حالمونه.
یکی از هزاران تعریف کلمه اجتماع که البته بس زیباست چنین بیان میدارد: اجتماع محل تلاقی بازخوردهاست
فیدبکها ارتباط میسازند. داخل سازمانت با فیدبکها میتونی رشد ایجاد کنی داخل خانواده با فیدبکها دلخوری از بین میره حتی با ی فیدبک ساده ممکنه همسر آیندهتو پیدا کنی.
حالا شما فکر کن که ما جوونای امروزی ذوق خودمونو برای دادن بازخورد یا گرفتنش از دست دادیم؛ سیل افسردگی و ترس قلبمونو شسته. حالا بین این مسیر شاید ی اتفاقایی هم افتاد اما حقیقتا یک کور سوی امید نمیتونه باعث شه پایان شب سیه سپید شه.