با یکی از همکارهام درباره راهاندازی یه کسبوکار صحبت میکردیم و دنبال راههای مختلف برای تست اولیه محصولمون بودیم. توی تصوراتم جلوتر رفتم و فکر کردم که «اگه بخوایم مخاطب بیشتری جذب کنیم، بهتره از چه کسایی کمک بگیریم و چه کانالی رو برای تبلیغ انتخاب کنیم؟» تو صحبتهامون به این نتیجه رسیدیم که برای اون جنس کسبوکار، کمک گرفتن از اینفلوئنسرهای اینستاگرام اثرگذاری بهتری روی مخاطبهای ما داره.
اونجا بود که مکانیزم ارتباط افراد معروف و پرطرفدار (چه بازیگر و خواننده و ورزشکار، چه یه اینفلوئنسر در یه شبکه اجتماعی) با دنبالکنندههاشون نظرم رو جلب کرد. برام سؤال شده بود که دلیل اثرگذاری یه سلبریتی روی دنبالکنندههاش چیه؟ این قدرت اثرگذاری از کجا اومده؟ یا یکم کلیتر، چرا باید یه گروه محدود و خاصتری از افراد باشن که برای یه گروه بزرگتر و عامتر، جذابیت داشته باشن؟ چرا مردم «معمولیتر» باید دوست داشته باشن «خاصتر»ها رو دنبال و تحسین کنن؟ اصلاً چی میشه که یه نفر برای بقیه «خاص» میشه؟
طبیعتاً اینجا منظورم از «خاص» و «عام» و «معمولی» مشخصه و دارم از معنی عامیانه و نسبی اونها توی همین کانتکست استفاده میکنم و نیازی به تعریف دقیقشون وجود نداره.
نه فقط در حوزه اینفلوئنسرمارکتینگ یا هر جور مارکتینگی، یا هر جور تبلیغاتی، بهطور کلی صحبت درباره زندگی شخصی، فیلمها یا آهنگهای جدید، محتوای صفحه شبکه اجتماعی، دیدن عکس و فیلم از مراسمهای سلبریتیها و... برای خیلی از مردم جذابیت داره و براشون مهمه که در جریان جزئیات زندگی این افراد باشن. بعضیها دوست دارن این افراد رو از نزدیک ببینن، باشون عکس بگیرن، ازشون امضا داشته باشن و با افتخار جلوی دوستان و آشناهاشون از برخوردی که با سلبریتی مورد علاقهشون داشتن تعریف کنن. بعضیها یه گام فراتر میرن و کسی که خیلی دوست دارن رو بهعنوان الگوی زندگی قرار میدن و سعی میکنن مثل اون حرف بزنن، لباس بپوشن و حتی توی صنعت مشابه اون سلبریتی فعالیت کنن و دقیقاً مثل اون بشن.
بشر همواره یه چیزی رو میپرستیده؛ اون چیز میتونسته خدا/خدایان در قالبهای مختلف مثل بت، خورشید، گاو و... باشه. بشر به خدا/خدایان خودش اهمیت میداده، احترام میذاشته، براش/براشون معبد و مجسمه و... درست میکرده و اون/اونها رو عبادت میکرده. خیلیها فکر میکنن تمایل و نیاز به پرستش همچنان در انسان وجود داره، فقط اون خدا یا معبود عوض شده و امروز توجه افراد به کسایی جلب میشه که بهشون میگیم «سلبریتی». ویژگی این خدایان نسل جدید اینه که مهم نیست که چقدر به دنیا یا انسانها کمک کردن و چه اثر مثبتی در دنیا گذاشتن؛ مهم اینه که چقدر رسانهها بهشون توجه میکنن و چه تعداد فالوور و لایک در اینستاگرام، توئیتر و... دریافت میکنن.
دلایل مختلفی برای تمایل معمولی یا شدید به دنبال کردن، تحسین کردن یا حتی پرستیدن سلبریتیها گفته شده؛ بعضی از این دلیلها تکاملی و طبیعی هستن که ممکنه برای همهمون اتفاق بیفتن، بعضی دلایل هم موقعیتی و دورهای هستن که باعث میشه این تمایل و طرفداری تو بعضی موقعیتهای روحی یا بازههای سنی بیشتر اتفاق بیفته.
۱. پرستیدن جذابها: ما کسایی که به نظرمون مهم، معروف، مشهور یا قدرتمند بیان رو تحسین و پرستش میکنیم. یکی از چیزهایی که باعث میشه یه نفر به نظرمون مهم و قدرتمند بیاد هم اینه که عده زیادی از مردم یا حداقل اطرافیانمون دربارهش بدونن و صحبت کنن. وقتی رسانهها درباره یه عده خاص زیاد اطلاعات پخش میکنن، صحبت دربارهشون زیاد میشه و کمکم به نظرمون مهم میان. حتی ممکنه فکر کنیم، یا رسانهها وادارمون کنن فکر کنیم، که اون افراد خاص سبک زندگی متفاوت، جالبتر و جذابتری نسبت به ما دارن؛ اونجاست که تمایل ناخودآگاه ما به پرستش چیزهای بهتر، بزرگتر، مهمتر، معروفتر، مشهورتر، جذابتر یا قدرتمندتر فعال میشه. دقت کنید همین که هر روز افراد خاصی رو توی تلویزیون یا موبایلمون میبینیم میتونه باعث ایجاد احساس صمیمیت بشه؛ ممکنه کمکم احساس کنیم اون افراد جزئی از زندگی ما هستن و شروع به دوست داشتنشون کنیم.
۲. سودای شهرت: بیشتر مردم تمایل دارن شناختهشده، مشهور و محبوب باشن، حتی اگه این تمایل رو بهطور واضح و آشکار بیان نکنن. این گروه وقتی درباره افراد مشهور و محبوب صحبت میکنن، اخبار مربوط به اونها رو دنبال میکنن یا اونها رو تحسین میکنن، احساس میکنن که با سلبریتیها معاشرت میکنن و مثل اونها هستن. به این صورت یه بخشی از نیازشون به شهرت و محبوبیت برطرف میشه.
۳. رؤیای زندگی خوب و مرفه: احتمالا همه ما دوست داریم یه زندگی متفاوت و بهتر از بقیه داشته باشیم. خوندن درباره معروفها و سلبریتیها، دنبال کردنشون در شبکههای اجتماعی یا دیدنشون در تلویزیون و رسانههای دیگه میتونه این احساس رو به ما بده که در زندگی خوب و شهرت اونها سهیم هستیم. ممکنه با سلبریتی مورد علاقهمون احساس دوستی، نزدیکی و صمیمیت کنیم و این کار حس خوبی بهمون میده. تقلید از رفتارها، نوع صحبت کردن، پوشیدن لباس یا استفاده از ادکلن مشابه سلبریتی محبوب، این احساس نزدیکی رو تقویت میکنه.
۴. فراموش کردن مشکلات خودمون: خیلی از ما دوست داریم آدمهای زیبا رو ببینیم که لباسهای زیبا میپوشن و کارهایی میکنن یا جاهایی میرن که ممکنه ما نتونیم یا از پس هزینههاش برنیایم. دیدن این افراد میتونه ذهنمون رو از مشکلاتمون دور کنه و باعث شه احساس کنیم که بخشی از اون زندگی جذاب و پرزرقوبرق رو تجربه کردیم.
۵. کنجکاوی ذاتی آدمها: نقش کنجکاوی طبیعی آدمها درباره زندگی دیگران، بهویژه زندگی ثروتمندها و قدرتمندها که اکثراً برای ما ناشناختهست رو فراموش نکنید. ممکنه اونقدری که درباره جزئیات زندگی یه سلبریتی کنجکاو میشیم، درباره زندگی فامیل یا همسایهمون کنجکاو نشیم. ارضای این کنجکاوی کمک میکنه بفهمیم اون سلبریتیها کجا میرن، چی میخورن و...، تا بتونیم خودمون هم یه سری از اون کارها رو انجام بدیم و شبیهشون بشیم. به این ترتیب، همونطور که تو موارد قبل نوشتم، هم احساس نزدیکی بیشتری به اونها میکنیم و هم در خودمون حس مهم و محبوب بودن ایجاد میکنیم.
۶. جذابیت شایعهپراکنی: خیلی از افراد شایعهپراکنی رو دوست دارن. شایعه و شایعهپراکنی درباره سلبریتیها و آدمهای معروف جذابتر و هیجانانگیزتر هم هست!
۷. عامل هویت و دوران بلوغ: در زمانهایی که هویت افراد دچار چالش یا بحران شده و در حال تثبیت یا تعدیل اون هستن، احتمال پرستش افراد مشهور بیشتر میشه. امکان داره بعد از ازدستدادن شغل، موقع تجربه مشکلاتی در رابطه عاطفی یا بعد از طلاق، شخص تمایل بیشتری به طرفداری و پرستش سلبریتیها داشته باشه. این عامل هویت همون چیزیه که منجر میشه نوجوانها و افراد در سن بلوغ طرفدار پروپاقرص یه سلبریتی بشن، یا به طور کلی بیشتر در معرض جذب شدن و پرستش سلبریتیها باشن.
۸. فرار از مرگ و فراموشی: یه استدلال اینه که عموماً مردم میخوان از این تصور که روزی از دنیا میرن فرار کنن و تا جای ممکن به زندگی ادامه بدن. چیزی که به بعضیها تا حدی آرامش میده، اینه که بعد از مرگ هم بهنوعی حیاتشون ادامه داشته باشه، مثلاً از طریق باورهای مذهبی یا فرهنگی. در واقع یکی از دلایل علاقه به سلبریتیها میتونه این باشه که اونها جزئی از فرهنگ باقی میمونن. (البته با توجه به اون سلبریتی خاص، باید ببینیم میشه اسمش رو فرهنگ گذاشت یا نه!) پرستیدن سلبریتیها باعث میشه افراد احساس کنن دارن در این زنده موندن و زنده نگه داشتن فرهنگی مشارکت میکنن و اینطوری، از مرگ آسیب کمتری میبینن.
جالبه بدونید در زبان انگلیسی برای توصیف شیفتگی و طرفداری زیاد از یه سلبریتی، بهتازگی از واژه stan (هم فعل و هم اسم) استفاده میشه. این واژه در سال ۲۰۰۰ از آهنگی به اسم Stan از Eminem، رپر معروف آمریکایی، متولد شده.
در حالت عادی هیچی! بپرستید! هر کسی رو که دوست دارید، فالو کنید! حتی بعضی روانشناسها از مزیتهای این طرفداری میگن، که تعامل اجتماعیای که به این بهونه برقرار میشه، بهویژه برای افراد غیراجتماعی و خیلی خجالتی، میتونه مفید باشه. اما... مثل خیلی چیزهای دیگه، این مورد هم یه طیف داره.
از نظر فردی...
اگه این هواداری و پیگیری از حدی بیشتر بشه، ممکنه شخص از شرکت در فعالیتهای عادی خودش فاصله بگیره و از دوستان خانواده خودش هم دور بشه. جالبه بدونید برای آسیبشناسی اختلالهای مربوط به طرفداری سلبریتیها، «سندروم پرستش سلبریتی» یا Celebrity Worship Syndrome (بهاختصار CWS) معرفی شده. در CWS سطحهای مختلفی برای یه طرفدار سلبریتی در نظر گرفته میشه، که در بالاترین سطح به حدی میرسه که ممکنه شخص به درخواست سلبریتی مورد علاقهش، مرتکب جرم بشه یا برای خریدن چیزی که سلبریتی قبلاً استفاده کرده، مثلا یه دستمال، پول پرداخت کنه.
از نظر اجتماعی...
طرفداری زیاد از یه سلبریتی خاص ممکنه هر کاری رو از سمت اون شخص توجیه کنه. سلبریتیهایی بودن (و احتمالاً هستن) که با افراد زیادی رابطه جنسی داشتن یا به کسانی آزار رسوندن، ولی خیلی به این کارهاشون اهمیت داده نمیشه. بهطور کلی خیلی کارها برای ما نکوهیده هستن، و اگه کسی از اطرافیان ما درباره اونها صحبت هم بکنه نکوهشش میکنیم. همچنین میدونیم که تعدادی از این کارها جزو سبک زندگی خیلی از سلبریتیها هستن و نهتنها هیچ گاردی در مقابلشون نمیگیریم، ممکنه دوست داشته باشیم اونطور زندگی کردن رو هم تجربه کنیم. در واقع وقتی کسی در زمینهای توانمند باشه (مثلاً بازیگری یا خوانندگی)، روی دید طرفدارانش نسبت به اون شخص اثر میذاره و باعث میشه کارهای غیراخلاقی اون شخص توجیه، و در مواردی، تحسین بشه. به نظر میاد این مورد به دلیل اثر هالهای باشه.
اثر هالهای (Halo Effect) یه سوگیری شناختیه که اولین بار در سال ۱۹۲۰ معرفی شد. طبق این اثر، یه قضاوت مثبت اولیه درباره یک شخص/چیز، ناخودآگاه درک فرد رو نسبت به اون شخص/چیز تحت تأثیر قرار میده. مثلاً ممکنه یه نفر یک بار از یک محصول خاص یه برند استفاده کرده و راضی بوده باشه، و همین باعث بشه همیشه دید مثبتی نسبت به اون برند پیدا کنه؛ یا ممکنه صرفاً بهخاطر اینکه کسی فن بیان خوبی داره، یه نفر فکر کنه اون شخص آدم موفق یا راستگوییه. در واقع یک مورد مثبت که درباره یه شخص یا پدیده دیدیم، باعث شده یه هاله مثبت دور اون شخص یا پدیده فرض کنیم و اون یک مورد مثبت رو مبنای قضاوتهامون قرار بدیم. (شاید برای همینه که در زمینه ارتباطات، به اثرگذاری مثبت در برخورد اولیه (First Impression) خیلی توصیه میشه.) در مقابل اثر هالهای، اثر هالهای معکوس یا اثر شاخ شیطان (Devil Horns Effect) وجود داره که طبق اون، یه قضاوت منفی باعث میشه به کل یک پدیده دید منفی پیدا کنیم.
در پایان لازمه بگم که من توی این نوشته دنبال این نگشتم که چرا سلبریتیها به وجود میان، چه صنعتی (بهویژه خارج از کشور) پشت اونهاست و چه اهدافی رو دنبال میکنه؛ صرفاً میخواستم از سمت مردم عادی که مخاطب سلبریتیها هستن به قضیه نگاه کنم و ببینم چرا اینهمه توجه به سمت این گروه روانه میشه و دلیل علاقه شدید بعضیها به سلبریتیها چیه.
شاید خیلی از ما زندگی به مراتب بهتری از سلبریتیها داشته باشیم و نسبت به اونها باهوشتر، هنرمندتر، بااستعدادتر، بااحساستر، زیباتر و جذابتر، پولدارتر و... باشیم؛ اما مواردی که گفتم، بهعلاوه شیطنت رسانهها و سیاستهای صنعت سرگرمی، مد، زیبایی و...، باعث میشه خیلی وقتها حس حقارت، ناکافی بودن و سطح پایین بودن نسبت به سلبریتیها داشته باشیم و به زندگی خودمون و داشتههامون بیدقت بشیم. کسی تعریف میکرد که توی آموزشگاه زبانی که میرفته، با یکی از بازیگرهای خیلی خیلی معروف همکلاس بوده و میدیده که اون بازیگر چقدر استرس و تنش داشته، تمرکز نداشته، چقدر سیگار میکشیده و... . خلاصه که بدونید یکی از چیزهایی که ما معمولیها (!) داریم و خیلی از سلبریتیها ممکنه نداشته باشن، همین آرامش فکریه.
ممنون میشم اگه دلیل دیگهای برای سلبریتیپرستی به ذهنتون میاد یا اگه در برخورد با طرفدارهای پروپاقرص سلبریتیها و اینفلوئنسرها موارد بالا رو دیدید، توی کامنتها بنویسید.
توجه کنید که من دانش روانشناسی یا پزشکی ندارم و این مطلب رو صرفاً جهت برطرف کردن کنجکاوی خودم و کسایی که مثل من درباره این موضوع کنجکاو بودن نوشتم. اگه شرایط جدی یا آزاردهندهای رو تجربه میکنید، لطفاً به مطالب اینترنت اکتفا نکنید و از یه متخصص کمک بگیرید.
برای نوشتن این مطلب از منابع زیر کمک گرفتم: