نگارنده حقیقی مطرود است، تنها و در جریان، جریانی کز محیط سرچشمه میگیرد، به ذهن روانه میشود و دست آخر روی کاغذ نقش میبندد. چنین جریانی وسیع است، وحشی است، ناآرام و سرکش، رام کردنش حضور میطلبد، نگارنده حقیقی به هنگام نگاشتن بایستی تمام خود باشد، متأثر از محیط و غرق در نیستی ذهن خویش. تأثیر محیط در فضاسازی و روشی که نگارنده برای انتقال مفاهیم بکار میبرد واضحاً دیده میشود، مشابهاً تأثیر نگاشته بر محیط نیز احساس میشود، گاهی یک نگاشته دیدگاه خیل عظیمی از خوانندگانش را راجب موضوعی تغییر میدهد، نگاشته ای که انعکاسی از محیط است. تأثیر محیط در نگاشتن آنچنان ملموس است که تفاوت شیوه های فضاسازی حتی در دهه های متوالی نیز محسوس است، گذشته از فضاسازی، ادبیات نوشتاری همواره دسخوش تغییراتی بوده است، گاهی لغات جدیدی به آن اضافه میشود، گاهی معنای لغاتش تغییر میکند و حتی گاهی منسوخ میشود. از طرفی قالب اصلی و موضوعات مطرح نگاشتن نیز همواره بواسطه شرایط محیطی تعیین میشود، بطور مثال بلادی که شرایط حاکمیتی مطلوبی ندارد، سوژه مطرح و محبوبی برای نگاشتن است، صدالبته نه از دیدگاه حاکمیت مذکور. زین روی نگاشتن دو روی اجتماعی و فردی دارد، نگاشتن به سبب قابل تأمل بودن و در دسترس بودن برای ارجاع و تأکید، همواره نقش بزرگی را در تغییرات اجتماعی ایفا میکند، از طرفی نگارندگان شیفته چشم و ابروی جامعه نیستند، بخصوص جامعه ای که آن را طرد کرده است، بنابراین یا دست به خامه میبرند و زیر و بم اجتماع را آمیخته قلمشان میدارند یا در خلوت خویش غوطهور میشوند و آثاری هرچند زیبا و شاهکار اما بیربط نسبت به جامعه وقت از خود بجای میگذارند. در نگاه اول جامعهگرایان محبوب ترند، اما همواره تغییرات اجتماعی خواسته یا ناخواسته به ضرر قشری از جامعه تمام میشوند، طبیعی است که قشر مذکور بیکار ننشید و اقداماتی برای مقابله با نگارندگان اجتماعی لحاظ کند، از طرفی قلم نگارندگان اجتماعی تند و صریح است و این آنجا است که در لفافه سخن گفتن و زیبایی خوانش و چینش دلنشین لغات خلوتگرایان آن ها را پیش میاندازد. بنابراین لزوما مطرحترین نگارندگان، بهترین نگارندگان نیست. درستی این مطلب نیز مشخص نیست، وقتی به جهان لغات و کیفیات ورود کنیم، درستی و نادرستی معیار های دستمالی شده ای میشوند و محبوبیت و مقبولیت نگاشته ها معرف آن ها میشوند، نه درستی و سطح درستیشان.