نگاشتن از آنجایی آغاز میگردد که جوهره قلم مملو از نیستی شود، آنگاه است که قلم قوت میگیرد و نگاشته ها بال به پرواز میگشایند، اوج میگیرند و پرده های ابری آسمان را کنار میزنند تا معلق شوند. معلقات به چیزی تعلق ندارند و این است که آزادی نگاشته ها را مینگارد. نگاشته ها آزادند که آنگونه که میخواهند دیده شوند، به مانند سنگی که از هر نظر رنگی متمایز دارد، این آزادی خریدنی نیست، ساختنی هم نیست، بلکه یا هست یا که نیست. جنبه ای از اهمیت رسانه ایِ نگاشتن آنجا تعیین میشود که خواننده را در بند میکند و ذهنش را با اطلاعات ناپخته و خام میشوید، ولیکن میتواند به جدال با تحریف و دورویی بپردازد و این امر به سبب عمر طویل جوهری بر کاغذ است. نگارنده بر فانی بودن خود واقف است، پس به نگارش مینگرد و بدان میپردازد تا که نگاشته ای بر دیواره تاریخ حک کند، نگاشته ای که بر خلاف نگارندهاش جاودان است. نگاشتن را چنین به تصویر میکشم؛ اصرار به ماندن.