از موهبت های نوشتن میخواستم بگم ، ولی یادم اومد قَرنمون عوض شده و استفاده از کلمات قلمبه سلمبه ( من از کجا بدونم قلمبه سلمبه چجوری نوشته میشه اگر اشتباهه به بزرگی خودت ببخش ) باعث میشه حس کنی من ازت دورم و من اصلا دوست ندارم که دوست عزیزم ( که تو باشی ) فکر کنه من ازش دورم و صمیمیتمون بره زیر سوال . حتما الان خوشت اومده ولی از طرفی داری با خودت میگی این چرا داره پاچه خواری منو میکنه . خب دوست عزیزم دلیلش اینه میخوام نگهت دارم توی این صفحه و دنبالم کنی ( خودافشایی هم حد و مرزی داره امیرمعین جان یکم ملاحظه ( املاش درسته ؟ ) کن .
آقا بحث رو دارم کش میدم . بیا بریم سر اصل مطلب . نوشتن برای من همیشه پر از برکت بوده . برکت نه ها . بررررررکت . یعنی اصلا من یه چیزی میگم یه چیزی میشنوی . من از وقتی نوشتن رو شروع کردم با خودم خیلی دوست شدم . یعنی به قدری رفیق شدم که اگر درمورد جزئیاتش بگم میگی بابا این پاک خل شده ( شایدم شده باشم . از کجا معلوم :) خلاصه هم قربون صدقه خودم میرم ، هم خودم رو میبرم کافه مهمون میکنم ، هم برا خودم هدیه میگیرم ( معمولا هدیه ی من کتابه هم برای خودم هم بقیه ) .
خب این فقط یکی از فایده های نوشتن بوده برای من . برکت و فایده ی بعدیش اینه که من رو وارد فضای تولید محتوا کرد اونم چه محتوایی . منظورم اینه من اگر با نوشتن تولید محتوا رو شروع نمیکردم ، اینقدر روی کلمات و ارزش محتوام ممکن بود نتونم دقیق و متمرکز بشم . ولی الان به لطف این مسیر من جزو معدود آدم هایی هستم که به قدری به کلمات گیر میدم و نسبت بهشون حساسم که دوستانم مرا مورد عنایت قرار دادن بس که گفتن بابا اینقدر سخت نگیر . ( البته باید از خداشونم باشه ولی خب چه میشه کرد قدر نمیدونن که :(
یه عالمه فایده و برکت دیگه هم هست که الان حال نوشتنش رو ندارم . یعنی حالش رو دارما ولی وقتشو ندارم . ( یاد اینایی میفتم که باکلاس بازی در میارن توی بیوی تلگرام و واتساپشون مینویسن busy یا unavailable :/ ) . وقتشو ندارم یعنی این : یک روز خدا نشد زود برم دانشگاه مثه یه بچه منظم سر وقت باشم . و الانم باز داره دیرم میشهو این یعنی مثل همه ی روزهای دوران دانشجوییم قراره دیر برسم . البته زور الکی نزن امیرمعین خان . فقط اونقدرام دیگه دیر نکن . هیمنکه سعی کنی قبل از تموم شدن کلاس برسی خودش برا من یه دنیا ارزش داره . ( آقا دارم شوخی میکنم دیگه در این حد هم دیوونه نیستم :)