ویرگول
ورودثبت نام
امیرمحمد شیرازیان
امیرمحمد شیرازیانامیرمحمدم، مترجم و ویراستار. چند سالی است که کلمات کاروبار من‌اند. روز و شبم را با ترجمه می‌گذرانم. ویرایش هم می‌کنم و دوست دارم غبار از سر و روی متن‌ها بزدایم.
امیرمحمد شیرازیان
امیرمحمد شیرازیان
خواندن ۴ دقیقه·۷ ماه پیش

• تعریف من از علمی تخیلی (۱۹۸۱) •

فیلیپ کی. دیک مقابل کلیسای سنت جوزف، سانتا آنا، کالیفرنیا. ۱۹۷۷ عکاس: فیلیپ هوپ
فیلیپ کی. دیک مقابل کلیسای سنت جوزف، سانتا آنا، کالیفرنیا. ۱۹۷۷ عکاس: فیلیپ هوپ

تعریف من از علمی‌تخیلی (۱۹۸۱)
فیلیپ کی. دیک
ترجمه‌ی امیرمحمد شیرازیان


برای تعریف ژانر علمی‌تخیلی ابتدا با این آغاز می‌کنم که چه چیزی علمی‌تخیلی نیست. نمی‌توان گفت علمی‌تخیلی صرفاً یعنی «داستان (یا رمان یا نمایش‌نامه‌ای) که در آینده اتفاق می‌افتد»، چون برای مثال ماجراجویی فضایی هم داریم که در آینده رخ می‌دهد، اما علمی‌تخیلی نیست. ماهیتش همین است و بس: ماجراجویی، نبرد و جنگ‌هایی در آینده و در فضا هم‌راه با فناوری‌های بسیار پیش‌رفته. پس چرا نباید آن را علمی‌تخیلی به حساب آورد؟ ظاهراً باید به حساب آورد و نویسنده‌هایی هم‌چون دوریس لِسینگ تصورشان چنین چیزی است، اما در ماجراجویی فضایی خبری از آن ایده‌ی نو و منحصربه‌فردی نیست که عنصر بنیادین علمی‌تخیلی است. هم‌چنین امکانش هست که علمی‌تخیلی در زمان حال اتفاق بیفتد؛ نمونه‌اش می‌شود داستان یا رمان جهان جایگزین. پس اگر علمی‌تخیلی را از قید آینده و هم‌چنین از فناوری‌های فراپیش‌رفته جدا کنیم، در این صورت چه چیزی برایمان می‌ماند که اسمش را بگذاریم علمی‌تخیلی؟ اولین قدم این است که جهانی خیالی پیشِ روی ماست؛ جامعه‌ای که در واقعیت وجود ندارد، ولی پایه‌اش روی جامعه‌ی آشنای ما استوار است، یعنی جامعه‌ی ما به مثابه‌ی سکوی پرتاب آن عمل می‌کند. جامعه‌ی مذکور به نوعی از دل جامعه‌ی ما سر برمی‌آورد، شاید هم مسیری دیگر را پیش بگیرد، مثل داستان‌ها یا رمان‌های جهان جایگزین. این همان جهان ماست، منتها نویسنده با قدرت خیالش آن را از چارچوب همیشگی‌اش درآورده و بدل به چیزی کرده که یا با واقعیت فعلی جور درنمی‌آید یا هنوز اتفاق نیفتاده‌است. این جهان باید دست‌کم در جنبه‌ای با جهان خودمان تمایز داشته باشد، ولی همین جنبه هم باید چنان کارگر بیفتد که زمینه‌ساز رویدادهایی گردد که وقوعشان در جامعه‌ی ما یا در هر جامعه‌ی آشنای دیگری در حال یا گذشته ناممکن باشد. باید ایده‌ای منسجم پشت این دگرگونی باشد، یعنی این دگرگونی باید مفهومی باشد نه صرفاً پیش‌پاافتاده یا چیزی عجیب‌غریب؛ این است جوهره‌ی علمی‌تخیلی: همان دگرگونیِ مفهومی در بطنِ جامعه که باعث می‌شود جامعه‌ای جدید در ذهن نویسنده شکل بگیرد، سپس بر کاغذ بنشیند و از آن‌جا پا شود و پایه‌های ذهن خواننده را به لرزه درآورد، لرزه‌ی غریبگیِ آشنا. خواننده درمی‌یابد که جهانی که در آن غرق شده جهان واقعی خودش نیست.

حالا نوبت تفکیک علمی‌تخیلی از ژانر خیال‌پردازی است. این کار ناممکن است و کمی تأمل دلیلش را آشکار می‌کند. دورکاری ذهنی¹ را در نظر بگیرید؛ یا جهش‌یافته‌هایی مانند آن‌ها که در اثر درخشانِ تئودور استورجن فراتر از انسان² می‌بینیم. اگر خواننده باور داشته باشد که چنین جهش‌یافته‌هایی امکان وجود دارند، رمانِ استورجن را علمی‌تخیلی به حساب می‌آورد، اما اگر معتقد باشد که این جهش‌یافته‌ها مثل جادوگرها و اژدهاها نه وجود دارند نه هرگز به وجود می‌آیند، آن‌گاه آن را رمانی خیال‌پردازانه می‌شمرد. ژانر خیال‌پردازی جولان‌گاه ناممکن‌هاست، یعنی همان‌ها که به باور عموم امکان‌پذیر نیستند؛ اما در علمی‌تخیلی به چیزهایی می‌پردازند که به باور عموم اگر شرایطش فراهم باشد امکان‌پذیرند. نهایتاً تشخیصِ این مرز امری شخصی است و به عهده‌ی خواننده، زیرا تمایز قطعی میان ممکن و ناممکن چیزی نیست که بتوان به شکل عینی اثباتش کرد، بل‌که بیشتر به باور ذهنی خودِ خواننده بازمی‌گردد.

اکنون وقت تعریف علمی‌تخیلی خوب است. آن دگرگونی مفهومی ــ یا به بیان دیگر همان ایده‌ی نو ــ باید واقعاً بکر باشد (یا حداقل برداشتی نو از ایده‌ای قدیمی)؛ باید ذهن خواننده را به تکاپو بیندازد، به ذهن او رخنه کند و چشمش را به روی امکان وجود چیزی بگشاید که تا پیش از آن اصلاً فکرش را هم نکرده بوده. پس «علمی‌تخیلی خوب» اصطلاحی ارزشی³ است نه حقیقتی ملموس و عینی. بااین‌همه به باور من چیزی به نام علمی‌تخیلی خوب عیناً و واقعاً وجود دارد.

به نظر من دکتر ویلیس مَک‌نِلی در دانش‌گاه ایالتی کالیفرنیا در فولِرتون حق مطلب را به بهترین شکل ممکن ادا کرد وقتی گفت قهرمان واقعی در داستان یا رمان علمی‌تخیلی نه یک شخص که یک ایده است. اگر با علمی‌تخیلی خوبی سروکار داشته باشیم آن ایده نو و محرک ذهن است و شاید مهم‌تر از همه زنجیره‌ای از ایده‌های زایا را در ذهن خواننده به راه می‌اندازد. انگار قفل ذهن خواننده را می‌گشاید تا آن ذهن هم مانند ذهن نویسنده به آفرینش رو بیاورد. بنا بر این علمی‌تخیلیْ خلاق است و خلاقیت را برمی‌انگیزد، کاری که در ادبیات جریان اصلی عمدتاً به چشممان نمی‌خورد. ما که علمی‌تخیلی‌خوان هستیم (حالا در جایگاه خواننده حرف می‌زنم نه نویسنده) می‌خوانیمش، چون با خواندن چیزی که ایده‌ای نو در خود دارد دلمان می‌خواهد واکنش زنجیره‌ای ایده‌ها در ذهنمان به راه بیفتد. از این رو برترین آثار علمی‌تخیلی نتیجه‌شان هم‌کاری بین نویسنده و خواننده می‌شود که در آن هر دو آفرینش‌گرند و از این کار لذت می‌برند: آری، عنصر بنیادین و غاییِ علمی‌تخیلی لذت است؛ لذت برآمده از کشف تازگی.


پانویس‌ها:

۱- سایانیکس (Psionics): اصطلاحی رایج در علمی‌تخیلی برای اشاره به توانایی‌های فراحسی یا ذهنیِ فرضی مانند دورآگاهی (تله‌پاتی)، دورجنبانی (تله‌کینزی) و قدرت‌هایی از این دست.

2- More Than Human

۳- عبارت ارزشی (Value Term): اصطلاحی برای بیان قضاوت خوب و بد یا مطلوب و نامطلوب؛ چنین قضاوتی ماهیتی ذهنی و سلیقه‌ای دارد نه عینی و قابل‌اندازه‌گیری.

خوانندهعلمی‌تخیلیمترجم
۲
۲
امیرمحمد شیرازیان
امیرمحمد شیرازیان
امیرمحمدم، مترجم و ویراستار. چند سالی است که کلمات کاروبار من‌اند. روز و شبم را با ترجمه می‌گذرانم. ویرایش هم می‌کنم و دوست دارم غبار از سر و روی متن‌ها بزدایم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید