Amir sepehri
Amir sepehri
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

میتوانم اما نمیتوانم دنیایی حرف یک جمله

چقدر زیبا می‌شد جهان هستی اگر بیشتر به فکر آن بودیم و نه به خود.پروردگار آسمان پروردگار زمین پروردگار انس و جن و ملائکه‌ گاهی به شک می افتیم نه به خداوندی ات نه به وجودت……

گهگاهی همه کلافه از این زندگی هستیم اما این بار عصیان میکنم نه بخدا بلکه به خود نه به آفرینش بلکه به خود نه به غیر فقط به خود……

می نوشم و‌ آزاده به راه شم تا آنکه عبادت کنم خفت خوار شم

سخنم نیست ز روی غم و غمخواری تا آنکه فهمی مرا برگی از باد خزان شم

عمر گران گذرد مفت هم گذرد تا آنکه برم و دور بمانم خاطره تلخ روزگار شم

نوشتم و خواندی ماند به ذهنت تا آنکه مرا فهمی برگی از باد خزان شم

آزاده باش بمان در ره خویش تا آنکه نمادی ز آزاد و آزادفکر شم

دلآزادآزادىکوتاهدلنوشته کوتاه
بنام نام شما، یک عاشق نویسندگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید