امیرحسین شریف نژاد
امیرحسین شریف نژاد
خواندن ۳ دقیقه·۱۱ روز پیش

فراموشی یا بازسازی: برسی دو دیدگاه رایج در مورد شروع درمان

در این مقاله میخوام در مورد دو دیگاه رایج که ممکن هست با صحبت در مورد شروع درمان و یا پیدا کردن یک روانشناس مناسب با دیگران صحبت کنید بر بخورید، صحبت کنم.

من با این دو دیگاه در دیگران خیلی جنگیدم ولی از یک جا به بعد که نتونستن این دو دیدگاه در افراد نزدیکم عوض کنم تصمیم گرفتم به جای مبارزه با این دیدگاه در دیگران روی مسیر درمان خودم تمرکز کنم، پس در ادامه با من همراه باش تا این دودیدگاه برسی کنیم

گذشته ها گذشته، چرا هی داری به گذشته برمیگردی و حال خودت خراب تر میکنی!!!!

یک دیدگاهی که من اولین بار از یکی از افراد خیلی نزدیکم شنیدم این بود:

امیرحسین گذشته ها دیگه گذشتند و دیگه برنمیگردند، چرا هی تو داری سعی میکنی که به گذشته برگردی و خاطرات بدی که داشتی بیاری بالا و مثل یک آش همش بزنی

شاید این حرف از نظر شما و دیگران درست به نظر بیاد و این فکر بکنید که چرا من باید برم اتاق درمان این همه رنج، غم و کلی حس های بد دیگه تجربه کنم تا این که ببینم گذشته چه ترومای والدینم به من منتقل کردند، چه اشتباهی های صورت گرفته و ....

ولی بهتر به این باور برسید که گذشته ها نگذشته بلکه در یک سیکل باطل داره به نحو دیگری تکرار میشه و ما اگر درمان شروع نکنیم نمیتونیم سیکل های باطلی که ما در آن گرفتار شدیم بفهمیم.

ممکن که در اول مسیر درمان، وقتی که متوجه تروماهای کودکیمان شدیم خیلی برامون دردناک باشه، که هست و نمیشه انکارش کرد و کلی حس های بد مثل خشم و غم از والدین و افرادی که به ما آسیب زدن تجربه می کنیم، ولی با ادامه دادن، تجربه اون حس های بد و آگاهی میتونیم از آسیب دیدن از طرف دیگران به ما از اون لحظه به بعد جلوگیری کنیم.

درواقع اگر که گذشته رو نگردیم نمیتونیم اون سیکل های باطل که در لحظه به لحظه زندگی ما تکرار میشن پیدا کنیم و بشکنیمشون، اگر که گذشته نگردیم به خاطر این که حس های بدی رو تجربه نکنیم نمی تونیم به آسیبی که داره به ما می‌زنند آگاه بشیم‌.

پایان درمان یا پایان تروما؟ چرا برخی فکر می‌کنند تروماها به‌کلی از بین می‌روند؟

دیدگاه دوم که میخوام درموردش صحبت کنم این که خیلی ها با این تفکر مسیر درمان خودشون شروع می‌کنند که بعد از تمام شدن دوره درمان تمام زخم ها و تروماهای ایجاد شده برای آن ها باید به کلی نابود شوند.

من اول مسیر درمانم همین دیدگاه رو داشتم و شش ماه با یک روانشناس صحبت کردم، در اون شش ماه همه چی خوب بود، یعنی فکر میکردم دیگه دارم اصلاح میشم زخم هام داره خوب میشه ولی وقتی که پیشنهاد روانشناس نرفتم دقیقا اوضاع به همون روال قبل از شروع درمان برگشت

میخوام بگم اگر با این دیدگاه جلو برین با این که در طول مسیر درمان همه خوب ممکن که پیش بره ولی اگر آگاهی صورت نگیره تمام تلاشت بی فایده میشه، در واقع اون اوضاع خوب یک تاریخ انقضایی داره و وقتی اون تاریخ دیگه بگذر اوضاع به روال قبل برمیگرده

در واقع با شروع درمان زخم ها و تروما های ایجاد شده برایتان از بین نمیره بلکه شما آگاه تر میشین به اون زخم، آگاه تر میشین به اون آسیب و نحوه برخورد به اون تروما در زمانی که فعال میشه را یاد میگیرین

امیدوارم که با خواندن این مقاله دیدگاهتون در مورد موارد که گفتم عوض شده باشه، خوشحال میشم اگر حرف و یا نظری داشتید در بخش زیر باهام درمیون بزارید

درمانروانشناسیخاطرات کودکیطرحواره
یک درمان جو که قصد دارم تجربیاتم رو از مسیر درمانم بگم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید