بین گلها از همه بیشتر شمدانی را دوست دارم ......
عاشق گل و گیاهم اما خب مثل خیلی ها الکی گرفتار زندگی وگرفتاریهاش...
گاهی که مدتها فرصت نمیکنم به باغچه ام سر بزنم ....
اماهربار که با ناامیدی میرم سراغشون تنها گلی که شوق و نشاط م میدهد همین شمدانی هاست....
بی توجه به بود و نبود من سبز و با نشاطن...
نه فصلها روشون تاثیر داره نه برف و باران ...
همیشه سبزن..
همیشه معطرن ..
حتی وقتی گل و غنچه ای ندارن ،برگهایش عطر دارن ..
آنقدر مهربانن که با همه بی معرفتی هایم باز بهم عطر و گلشونا میبخشند.
آنها زندگی میکنن و به رسالت خود که سبزی و معطر بودن هست عمل میکنن......
کاش دلهای ادمها هم مثل این شمدانی ها بود ...
با هیچ بادی نمی لرزید و با هیچ طوفانی پژمرده نمیشد ..
بی کینه و بی توقع همیشه مهربان بود ....
همیشه بخشنده بود.....
شاید همه جا رز و نرگس ببرم اما تو خونه ام شمدانی را نگه میدارم
....
بهار، یعنی امید
شروعی تازه،
در انتهای نیستی
بهار را بایدساخت،
باید به پاییزش داد
میگن پاییز ،بهاریست که عاشق شده ...
پاییز بهاری ، شاهکار یست
پاییز بهاری، چشم روشنیست
امید است و نشاط....
پاییزتان بهاری باد..
سیمین.ح