لطفا کسی به خودش نگیره ، صرفا غرغر پیرانه است بهتره اصلا نخوانید
بسلامتی یلدا هم گذشت ، سفره ها را چیدند و میزها را تزیین کردند و تم یلدا زدند و عکس گرفتند و در شبکه های اجتماعی "من و یلدا یهویی " هاشون را پخش کردند .
متاسفانه 90 درصد میزهایی که دیدم ،دورشان خالی بود ، نه خبری از مادربزرگها بود نه خبری از پدر بزرگها ، نه بچه هایی که ناخنک بزنند نه پدر و مادرهایی که واقعا ، واقعا شاد باشند . نه سادگی و صمیمت موج میزد ، نه صداقت یافت میشد ، نه قلبهای مهربان !!!....
من فقط نمونه هایی از لبخندهای عکاسی را دیدم، همان لبخندی که محض رضای عکاس و به امر او بر لبان آدمها مینشیند، یعنی که ما شادیم ، ولی آیا واقعا شادیم ؟؟؟؟ ان شاالله که واقعا شادیم!!!
حداقل آنهایی که من میشناسم، خانه ای خلوت داشتند با میزهایی پر بار و پر رنگ و لعاب ولی دلی پر از کینه ،کاش دلشان پر از رنگ شادی ومهربانی بود حتی اگر سفره هایشان ساده
دست خودم نیست ، با بعضی از عکسهای سلفی مشکل دارم و راستش یه جورایی نشانه خود شیفتگی آدمها می دانم
با بعضی از این "یهویی " عکس گرفتنها هم مشکل دارم و یه نوع فخر فروشی میدانم .
کاملا حق باشماست می دانم زیادی غر غرو و ایراد گیر شدم :)
من با شاد بودن مشکل ندارم اصلا ، و واقعا خوشحال میشم ببینم دیگران شاد هستند. اما بعضی از این سلفی ها و "یهویی" ها اصلا برای من هیچ معنی و مفهوم خوبی نداره .
مثلا با خانواده یا دوستان رفتین رستوران و غذای مفصلی خوردین ، نوش جانتان ، اما خدایش پخش کردن عکسی که در رستوران و دور میز پر از غذا انداختین در شبکه های اجتماعی به چه معنی ست؟؟؟؟آنهم در جامعه ای که این همه گرسنه دارد ،
پخش عکس میز پر از تنقلات و هندوانه برای روزهایی که خیلی ها قادر به خرید یک کیلو نخود هم نیستند ، واقعا چه ضرورتی دارد؟!!!
یا با به رخ کشیدن خوشبختی های الکی ، آدمهایی که میدانم دایم در جنگ با هم هستند ، چطور میشه کنار آمد؟!!!
نمی فهم، نمی تونم درک کنم ، واقعا که چه ؟؟؟؟ اینکه دختر تحصیل کرده مملکت ، لبهایت را غنچه میکنی و هزار رنگ به رخ کشیدی و عکس سلفی بگیری و در شبکه ها پخش کنی و توقع داشته باشی دیگران لایکش کنند که چه ؟؟؟؟
این همه سال تحصیل ، یعنی هیچ تاثیری روی عدم اعتماد بنفسی و خود کم بینی و دیگر کمبود های روحی و عاطفی عده ای از جوانهایمان تاثیر نداشته ؟؟؟ حالا باید اینطور خودشان را به رخ بکشن؟؟؟
غر زدن بس ...
حالا باید منتظر تم کریسمس شد ، و درختهایی سرو تزئین شده شان که هیچ ربطی به فرهنگ کوروش و داریوشی که فخرش را می فروشند ندارد.!!!!!
نمی دونم اینا کجای دلمون باید جا بدیم؟!!!!
پاییز ، به خزانش خوش است
زمستان ،به برف سفیدش
بهار، به شکوفه های گلش می نازد
و تابستان به شنهای داغ ساحلش
من اما
تا نفس دارم
دلخوشم بیادت ، به خاطراتت و خیالت
دیدار ، بهانه نمی خواهد
باران که بارید،
زمین که سفید شد
شکوفه ها که غنچه زدن،
شنها که داغ شدن
تو بیا،
آمدنت ، همیشه زیباست ...
سیمین.ح
زمستانی شاد برای همه دوستان آرزومندم