سیمین حیدریان
سیمین حیدریان
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

یک عدد "مزاحم " و یک تجربه کوچک

چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را /غبار خاطری از راهگذار ما نرسد
چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را /غبار خاطری از راهگذار ما نرسد


همیشه سعی کردم سرم تو لاک خودم باشد درست مثل لاک پشت . شاید به این طریق بتوانم با آرامش زندگی کنم اما بارها و بارها بهم ثابت شد که همیشه کسانی هستن که دوست دارن سر در لاک دیگران بکنن حالا از سر کنجکاوی ، انرژی زاید ، مشکلات روحی روانی وووو بالاخره همیشه یکی پیدا میشود که آرامشت را بهم بزند ، که معمولا به "مزاحم " معروف است ،

مزاحم. [ م ُح ِ ] (ع ص ) انبوهی کننده و تنگی کننده. (ناظم الاطباء). || رنج رساننده و آزار دهنده و زحمت رساننده. معارض و مانع و بازدارنده. (ناظم الاطباء).
- مزاحم شدن ؛ آزار رسانیدن و تصدیع دادن و زحمت دادن

اردیبهشت سال 97 قبل از آشنایی با ویرگول ، وبلاگی در بلاگفا ساختم و از دنیای تلگرام و کانالها خارج شدم، در این یکسال و اندی با وبلاگم اخت گرفتم آنقدر که اگر روزی بهش سرنزنم آرام و قرار ندارم ، حتی شده دوخط باید بنویسم تا شب بتوانم راحت بخوابم ، وقت و بی وقت نوشتنم که می آید وارد وبلاگم میشوم هرچه دل تنگم بخواهد مینویسم درست مثل دفتر خاطرات اما در نمایش عمومی ... خلاصه این یکسال و اندی را خوب باهم کنار آمدیم و حسابی خلوت هم را پر کردیم .....

تا اینکه سرو کله یک عدد "مزاحم " پیدا شد....اوایل اصلا نمی دیدم....یعنی میدیدم توجه نمیکردم .خیلی وقتها نظراتش را نخوانده حذف میکردم چون اصلا ارزش خواندن نداشتند. اما کم کم رفت رو اعصاب ...،

یکی از عمده ترین ایراد وبلاگ و مزیت ویرگول همین بخش نظرات هست ، بی در و پیکره ، بی هیچ کنترلی ، هر رهگذری هر کس و ناکسی میتواند نظر بدهد بی آدرس با آدرس الکی ، حتی با آدرس خودت یا هرکس دیگر میتواند چیزی بنویسد و برود و متاسفانه خیلی قابل ردیابی هم نیست نهایت شاید بشود فقط ای پی محل اتصالش به نت را یافت که اونم قابل اعتماد نیست . ...

شاید بگین چرا نظرات را نبستم .اما واقعا پرسیدن ندارد(میدونم دیکتاتورم) .اما بنظرم اگر قرارباشد مخاطب نداشته باشم یا مخاطب باشد و نتواند نظر بدهد بهتره مثل قدیما در دفتر خاطرات بنویسم .....بی شک کسی که گرانبهاترین سرمایه خود (یعنی وقت خود را ) را برای مطالعه وبلاگم صرف میکند قطعا قابل احترام است مگر "مزاحم" باشد ....

ببخشید زیاد حاشیه رفتم .....

خلاصه اینکه دیشب در اثر فشار عصبی بیش از حد ، یک آن تصمیم گرفتم آدرس وبم را تغییر بدم و دادم غافل ازاینکه فراوانند آدمهایی بیکار و فرصت طلب ، این شد که وقتی 5 عصر نام وبلاگ قبلی تغیر کرد ، ساعت 9 متوجه شدم یکی همان نام را ساخته .اینش خیلی مهم نبود اما قسمت جالبش استفاده از همان عنوان و اسم نویسنده "س.ح" بود . ....

هزار جور فکر به سرم زد . چطور فکر اینا نکرده بودم که ممکنه چنین اتفاقی بیافتد....

حالا این شخص اگر همان آدم "مزاحم " باشد چقدر راحت میتواند به اسم من به دیگران پیامهای خاص بفرستد و چه سوء استفاده هایی میتواند بکند .....( این افکار ازآنجا به ذهنم آمد که در بدو ایجاد وبلاگم یکی از وبلاگ نویسها به چنین مشکلی گرفتار شده بود و دورادور خبر داشتم بنده خدا چقدر عذاب کشید ....) ب


یکی دیگر از فواید این مزاحم (بجز کسب تجربه حذف وبلاگ ) آشنای با این رمان بود حالا بعداز تحقیقات اگر خوشم اومد حتما میخوانم
یکی دیگر از فواید این مزاحم (بجز کسب تجربه حذف وبلاگ ) آشنای با این رمان بود حالا بعداز تحقیقات اگر خوشم اومد حتما میخوانم

تااینکه چشمم افتاد به هلال ماه و منظره زیبای آسمان ....دیگر نه وبلاگ دغدغه ام شد نه مزاحم و نه هیچ چیز دیگر ، پیش خودم گفتم : دیوانه چرا اون بالایی را فراموش کردی و نگران این اشرف مخلوقات ناقص العقلی !!! . .... بقول معروف آنکه حساب پاک است از محاسبه چه باکش .... ،پیامی به یکسری از دوستان وبلاگی فرستادم و اطلاع رسانی کردم . حالا میخوان باور کنن میخوان باور نکنن .چه اهمیتی داره ......مهم اون بالا نشینه که در جریان امور هست ......

داخل پارانتز ....چند روز پیش محو آسمان زیبا عصر بودم این دلنوشته را نوشتم

نشسته ای بر تخت پادشاهی
هردم به نقش و نگاری دل میبری
گاه مهتاب را عروس شب میکنی
گاه خورشید را چلچراغ روز
گاه با ابرهای تیره و تار، سیاه قلم میزنی و
گاه با آسمان آبی ، دریا را تداعی میکنی
موجها را چنان زیبا بر آسمان سوار میکنی
که هیچ دریایی را توان این موجها نیست
تو شاهکار های جهان را به چشم هایمان می بخشی
تو بهترین نقاشی
به رسمت حیرانیم
تو عاشق انسانی و ما
اسیر دنیاییم
مرا بخوان سویت
که طالب آسمانم و
خسته از زمین و زمینیان
....س.ح

از آنجایی که میگن تجربه را تجربه کردن خطاست لذا چند پیشنهاد برای دوستانی که خارج از ویرگول وبلاگ دارند اینجا می نویسم امید که مفید باشد هرچند آدمیزاد حتما باید تجربیات دیگران را تجربه کند تا عبرت بگیرد.......

ظاهرا این " مزاحم " دغدغه خیلی ها بوده تا حدی که به فیلم سازی هم رسیده
مزاحم فیلمی به کارگردانی سیروس الوند، نویسندگی خشایار الوند و تهیه‌کنندگی سیروس الوند و داریوش بابائیان محصول سال ۱۳۸۰ است.[۱]این فیلم در فروردین ۱۳۸۱ بر روی پرده سینما رفت.

اگر به هر دلیل مجبور شدین آدرس وبلاگ خود را تغییر بدهید ...یادتان باشد خیلی وقتها یک مزاحم
یا کسی دیگر همان آدرس تخلیه شده را تصاحب می کند میتواند با همان آدرس و با نام شما ، شروع به کامنت پراکنی عمدتا برای مخاطبان دیر آشنای وبلاگ شما بکند لذا پیشنهاد میکنم

اول ) یک وبلاگ جدید راه اندازی و ثبت کنید و مطالب وب قبلی را یکی یکی به وب جدید ببرید و پستها را حذف یا ثبت موقت کنید ...وبلاگ قبلی را غیر فعال کنید .

دو ) اگر مجبور به تغییر آدرس شدین ، بلافاصله ( بمحض تغییر ادرس ) نسبت به ثبت وبلاگ با ادرس قبلی اقدام کنید و بدون گذاشتن پست یا فقط و فقط با یک پست بدون فعال بودن قسمت نظرات ، این وب را از دسترس افراد خاص جهت اشغال و سوءاستفاده از نام در امان بگذارید ...

سه ) اگر پستها را با انتقال یا بدون انتقال به ادرس جدید ، حذف یا موقت نکردید ، حتما در تمام پستها ، نظرات را غیر فعال کنید ...

امید که هرگز چنین تجربیاتی را تجربه نکنید چه در دنیای حقیقی و چه در دنیای مجازی .....

دلنوشتهمزاحمتجربهحال خوبتو با من تقسیم کن
برای خودت زندگی کن ، نه برای نمایش به دیگران....
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید