مطلب نگاهی به غرب؟ نگاهی به شرق؟ را خواندم. به نظر میرسد این مطلب سعی دارد بگوید مساله عقبماندگی یا پیشرفت ایران نیازمند بازگشت به فطرت انسانی است و برای شناخت فطرت باید به خودشناسی و فهم موقعیت زمانی و مکانی خود بپردازیم. درباره موقعیت مکانی در بند 1 توضیحاتی میدهد و معتقد است ایران یک فلات علم خیز است. ایران با فرهنگ های مهاجم و مجاور گزینشی برخورد می کند ولی
نویسنده معتقد است این امر در مورد تصادم با غرب اتفاق نیفتاد. (بند4)
و در ادامه می گوید غرب اکسیر اعظم – و به تعبیر من مولفههای فرهنگی پیشرفت -را به ما نشان نداد بلکه ظهورات فرهنگ غرب و شعارهای آن را به اندیشمندان ایرانی نشان داد. یا شاید ما ایرانیان به خاطر راحت طلبی به اخذ ظهورات و محصولات غرب اکتفا کردیم
آنها ماشین، واکسن، درمان مدرن و بسیاری از وسایل رفاهی به دست آوردند اما کسی اکسیر اعظم را به آنها نداد ... دانشمندان ایرانی، به دنبال این شعارها شتافتند. و البته هر چه شتافتند کمتر یافتند... ایرانیان فکر کردند با هر چه بیشتر در قالب اروپایی- آمریکایی رفتن، توانایی آنها را هم کسب میکنند.
او درباره موقعیت زمانی سیر شکست ها و پسرفت های ایران مخصوصا دربرابر جهان مستکبر غربی را مورد توجه قرار می دهد و جمله کلیدی خود را در اینجا خرج میکند: همیشه سخت است که دستمان را به زانوی خودمان بگیریم و تکیه به دیگران و تنآسانی بسی شیرین است. این بزرگترین عامل پسرفت ایران و ایرانی است.نویسنده اکسیر اعظم را تفکر علمی می داند.
اکسیر اعظم همان تفکر علمی است که شالوده ساده ای دارد: وجود مسآله یا مشکل، طرح یک راه حل، طرح یک نقشه راه، انجام مرحله به مرحله و سپس پایش آن. تفکر علمی مختص غرب یا شرق نیست. (بند8)
اما نتیجه تفکر علمی که رسیدن به توانمندی کنترل طبیعت است را بد می داند؛ شاید به خاطر تبعات بدی که تاکنون بشر به خاطر قدرت کنترل طبیعت بر سر خودش و طبیعت آورده است.
این توانایی خارقالعاده برای کنترل طبیعت، اکسیر اعظم نیست که زهر هلاهل است، چیزی چون دادن تیغ به دست زنگی مست. و همین است که ایرانیان هر چه جلوتر رفتند نتوانستند همراهتر شوند. (بند7)
کنترل طبیعت که نتیجه طبیعی علم است ذاتا امر بدی نیست؛ بلکه اراده انسان است که از این قدرت شگفت انگیز بهره برداری ها بد یا خوب میکند. ما می توانیم با روش علمی و قدرت کنترل طبیعت مثلا فقر را از کل کره زمین ریشه کن کنیم. می توان با دوری از اهداف تجاری بیماری و درمان آن، بسیاری از بیماری ها را از بین برد و هزاران استفاده مفید دیگر از علم و محصولات آن میتوان داشت که اتفاقا با هدف و راه جدیدی که شما در این نوشته به آن اشاره می کنید یعنی همسو و همپوشان باشد. یعنی کسی که صفات خداوند را پیدا کند با کسب این قدرت علمی می تواند برای طبیعت؛ مراقب، نگهبان، خدمترسان، سودده و پرهیزگار باشد.
بنابراین بشر متعالی نه با علم مشکل دارد نه با تکنولوژی. بلکه سبک زندگی بشر در این دو قرن اخیر را نه پیامد علم بلکه نتیجه اراده هایی خودخواهانه و نژادپرستانه می داند. مهم این است که چه کسی پشت فرمان باشد. ما باید چنین انسانی را تربیت کنیم که به وقت رسیدن به قدرت کنترل طبیعت، خدا را فراموش نکند. نه اینکه از ترس طغیان سراغ علم و قدرت و ثروت نرود. مگر علم و قدرت و ثروت و اینها صفات خداوند نیست که بشر باید به آن صفات متجلی و مزین شود؟ و البته در اوج اتصاف به این قدرتها خود را عین الربط و امانتدار او بداند.
در طول این دورههای اخیرِ بعد از جنبش علمی دنیا - رنسانس -بسیاری از آنچه در زمینهی علم انجام گرفته، به جای اینکه برای آسایش بشر باشد در تهدید بشر بوده؛ یا تهدید جان، یا تهدید اخلاق، یا تهدید خانواده؛ و تشویق به مصرفگرائی و پرکردن جیب چپاولگران بینالمللی و صاحبان و پدیدآورندگان تراستها و کارتلها. ما میگوئیم علم، به جای اینها در خدمت انسان قرار بگیرد؛ در خدمت آسایش و آرامش انسان و در خدمت روح و روان انسان. برای مطالعه مفصل نگاه دینی به تکنولوژی مراجعه کنید به سخنرانی آیت الله خامنه ای در جمع اساتید مورخ 2/4/1389