حسادت کار بدیه اما اگر آدم حسادت می کنه به نظرم حداقل بهتره به چیزی باشه که ارزششو داره. تنها افرادی که من در حال حاضر بهشون حسودی می کنم افرادی هستن که دارن کار موردعلاقه شونو انجام میدن. شغل مورد علاقه و رشته ی مورد علاقه ی خودشون.
بعضی وقتا که به یکی میگم این رشته رو دوست ندارم و میخوام انصراف بدم بهم میگه " خب بعدش می خوای چیکار کنی؟ به چی علاقه داری؟" و این مایه تاسفه که حتی نمی دونم چی مورد علاقه ی منه. من گم شدم. وقتی داشتم تازه علایقمو کشف می کردم دیگران آنچنان از همه طرف این پزشکی رو به من فرو کردن که الان حتی یادم نیست واقعا چیو دوست داشتم. به هر چیزی که فکر می کنم غلط به نظر میاد. انگار دیگران بهم این باور رو دادن که هر چیزی به جز پزشکی غلطه. نه می تونم پزشکی رو دوست داشته باشم و نه هیچ رشته ای به غیر از اون رو. پزشکی برام ارزشمنده ولی دوسش ندارم. مثل لباس گرون قیمتی که به نظرم خوشگل نیست و صرفا به خاطر مارک بودن خریدمش و الان هم نمی تونم بندازمش دور چون بهای زیادی براش پرداختم.
بعضی وقتا فکر می کنم اگه بخوام واقعا انصراف بدم هنوزم کسی به من افتخار می کنه؟ هنوزم چیزی دارم که به خاطرش آدم موفقی به نظر برسم؟ و چقدر بده که ندارم. واقعا چیزی ندارم یا انقدر همه اینو برام بزرگش کردن که به جز اون چیز دیگه ای در خودم نمی بینم؟
اصلا این حتی چیزی هست که بشه بهش افتخار کرد؟ از نظر من نه. من ازش لذت نمی برم و هیچوقت هم به چیزی که ازش لذت نبرم افتخار نمی کنم اما به نظر میاد اطرافیانم از دیدن من تو این جایگاه خیلی لذت می برن. و در نهایت انصراف یا ادامه؟
I can't decide if it's a choice.