آرش اله وردی
آرش اله وردی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

شعری از چسلاو میووش

مواجهه (Encounter)

برگردان آرش اله‌وردی


سحرگاه

سواره بر واگنی

از لابه لای دشتهای یخبسته میرفتیم

یک شاخه گل سرخ درون تاریکی.

ناگاه خرگوشی صحرایی از میان جاده گذشت

و یکی از ما با دست به او اشاره کرد.

مدتها از آن روز گذشته است

و حالا دیگر هیچکدام آنها زنده نیستند

نه آن خرگوش صحرایی

و نه آن مردی که اشاره میکرد.

آه، ای عشق من!

حالا آنها کجا رفته‌اند؟

یعنی آنها به کجا می‌روند؟

تصویر تلالو آنیِ یک دست

رد یک حرکت

و صدای خش‌خش ریگها؟!!!

به کجا رفته‌اند؟

اینها را

نه از سوگ و اندوهی که دارم

از حیرت است

که می‌پرسم!

شهر ویلنیوس

1936

چسلاو میووش (۱۹۱۱- ۲۰۰۴) شاعر و مترجم لهستانی-آمریکایی و برنده ی جایزه نوبل در سال 1980- این شعر یکی از مهمترین شعرهای میووش به شمار میرود.

چسلاو میووششعرترجمه شعرآرش اله وردیادبیات
نامم را هم به من خورانده‌اند، از خود چیزی ندارم جز زجر نوشتن و خواندن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید