ویرگول
ورودثبت نام
علیرضا اسکندری - Alireza Eskandari
علیرضا اسکندری - Alireza Eskandari
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

چگونه توپ پلاستیکی خود را لایی کنیم؟

تمام زندگی کودکی من و بچه‌محل‌هامون یه زمانی خلاصه می‌شد توی همین توپ پلاستیکی. همه‌ی کارهای خوب و بد، هدف‌هامون و حتی خلافکاری‌هامون همین قدر ساده درباره‌ی این توپ بود.

به عشق خوردن نوشمک ۷۵ تومنی و خریدن و لایی کردن این توپ ۱۰۰ تومنی و بستی آدمکی ۱۵۰ تومنی از در مدرسه‌مون میومدیم بیرون و تا ساعت ۸ شب که خانواده با هزارجور الفاظ دوستداشتنی ما رو به خونه دعوت کنن توی خیابون می‌دویدیم. اون الفاظ نشانه‌ای از اغنای روحی ما برای یک روز کامل بود و اگه روزی به خاطر پنچری توپ یا گیر دادن همسایه‌ها به خونه میرفتیم، تا صبح همه‌مون از شدت ناراحتی بیدار می‌موندیم. تنها دلیل برگشتن به خونه گرفتن پول تو جیبی فردا بود.

مشکل کودکی من در بزرگسالی هم تکرار شد. ما ۳ تا علیرضا بودیم توی کوچه‌مون. علیرضای یک (که من بودم) علیرضا کوچیک و علیرضا بزرگ. بعدا که بزرگ شدم فهمیدم نه تنها این یه مشکل نیست، حتی یه بخشی از نمک زندگی منه و به شدت علیرضاهای زندگی من از بقیه دوستانم به من نزدیک ترن.

خلاصه بخوام بگم، بچگی من خیلی خوب گذشت،‌ از همه ممنونم. از پدر و مادرم که اجازه دادن همه چیز رو تجربه کنم و تا وقتی کارم به بیمارستان نکشید، موقع بلند شدنم دستم رو نگرفتن. از دایی و زن داییم که موقعی که پسر داییم کامپیوتر و سگا و پلی استیشن وان داشت نمیذاشتن زیاد پیشش بمونم و چون خودم نداشتم با گریه میومدم خونه و باعث شدن در زندگیم کنجکاویم نسبت به کامپیوتر از همه چیز بیشتر باشه و زندگیم تغییر کنه. از کوچه مون که همه جاش خاطره دارم. از دوستانم، از مدرسه‌ام و از همه‌ی اون لحظاتِ غنیِ کودکیم.

دوست دارم بگم که هر جایی «سادگی» داشته زندگیم، اتفاقات عمیق‌تر و بهتری برام افتاده.

از چپ به راست: من، پسرداییم، قفس کفتر‌های داییم | مکان: حیاط خونه‌ی مادربزرگم
از چپ به راست: من، پسرداییم، قفس کفتر‌های داییم | مکان: حیاط خونه‌ی مادربزرگم




بگذریم و برسیم به اینکه چطوری میشه یه توپ پلاستیکی رو لایی کرد؟

این مطلب رو نوشتم که اولا «تکنیکی» ترین کار زمان کودکیم رو آموزش بدم چون کسی که بلد بود خوب لایی بکنه کار همه بهش گیر بود و اگه یه روزی توپ نداشتیم و اون نبود بازی میخوابید. دوم اینکه وقتی بزرگتر شدم یادم باشه یه زمانی زندگیم چه قدر جالب و هیجان انگیز بود.


مواد لازم:

دو عدد توپ پلاستیکی با مارک شقایق | یک عدد چاقو


مرحله اول:

توپ کم باد تر را از نیمه‌ی نرم آن گوش‌تاگوش میبریم.

مرحله دوم:

دو دایره‌ی تمیز در انتها شکل میدیم. (حدودا به قطر دو سانت)

چون تیزی برش در مراحل بعدی باعث شکاف توپ میشه.

مرحله سوم:

در این مرحله لبه‌ها را به بیرون تا میزنیم.

مرحله چهارم:

توپ پرباد را داخل لایی می‌کنیم و مراقبیم که جاییش خم نشه.

سپس با دو انگشت به داخل فشار می‌دهیم.

مرحله آخر:

لبه‌های تا شده را باز میکنیم وجاهایی که خم و چروک افتاده را با مالش صاف می‌کنیم.

توپ ما آماده بازی شد:


امیدوارم که خاطره‌های خوب زندگی‌تون رو یادتون باشه و براتون حس خوبی ایجاد کنه وقتی بهش فکر می‌کنین.




توپ پلاستیکیکودکیسادگیزندگیلایی
علاقه‌مند به تجربه‌ها و چیزهای تازه، در پی ایجاد تغییر برای بهتر بودن - پیروی مکتب والای «مریتوکراسی» یا همان «شایسته‌سالاری» - | www.Dastyar.io | www.Eskandari.io
? من علیرضا اسکندری هستم، توی زندگی سعی کردم بیشتر «کنجکاوی» کنم و حاصل آن‌ها تا امروز چیزی جز نزدیک شدن به «معنی زندگی کردن» نبوده و از مسیری که طی کردم خوشحالم! اینجا می‌خواهم از ماجراها، تجربه‌ها و گاهی دلنوشته‌هام بنویسم. «شاید از دل یک کامیون زباله، یه تیکه جواهر پیدا بشه.»
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید