انواعِ تیپهای شخصیتی
سلام
نمیدونم تا حالا سایت «شانزده شخصیت» رو دیدین و آزمون شخصیتشناسیاش رو دادین یا نه؟ اگه این آزمون رو داده باشین (یا نتایجش رو دیده باشین) این سایت بعد از یه سری پرسش با یه توالی پنجتایی از حروف لاتین تیپ شخصیتی شما رو مشخّص میکنه.
این سایت برای هر تیپ شخصیتی توضیحات مفصّلی داره امّا هیج کجا توضیح روون و همهفهمی برای معنای اون پنجتا حرف نداده. (البته بخواییم دقیقتر باشیم توضیح داده ها ... امّا توضیحاتش کاملاً انگلیسی هستن و البته خیلی هم خلاصه تشریف دارن! ؛) )
تو این نوشته میخوام معنای اون پنج حرف رو براتون به زبون خیلی ساده بگم.
(قبل از اون هم بهتون توصیهٔ شدید میکنم اگه تا حالا آزمونش رو ندادین یا بیشتر از شش ماه از آخرین باری که آزمون رو دادین گذشته برین و آزمون رو بدین! :) )
خب اوّل از همه باید بگم که این آزمون، بر خلاف تفکّر اکثریت، با آزمون تعیین شخصیت مایر-برگر (MBTI) متفاوته و فقط داره از همون واژگان و مفاهیم برای سهولت تو رسوندن مهفوم نتیجه استفاده میکنه.
و نکتهٔ دوم هم این که تو ترجمهٔ فارسی این سایت سؤالات آزمون به خوبی ترجمه شدن امّا تو ترجمه عباراتی که تعیین کنندهٔ تیپ شخصیتی هستن اشکالاتی وجود داره. تو این نوشته هم معادل صحیح و هم چیزی که توی ترجمهٔ سایت هست ذکر میشه.
خب این آزمون پنج حوزهٔ شخصیتی رو بررسی میکنه
- دریافت انرژی: از درون خودشون انرژی میگیرن (Introvert) یا از اجتماع و افراد دور و برشون (Extrovert)؟؟
آدمهای درونگرا ترجیح میدن تنها باشن و با خودشون خلوت کنن و تنهایی کار انجام بدن.
آدمهای برونگرا دوست دارن تو جمع باشن و راحتترن که یه کار رو با یه گروه انجام بدن.
یه مثالِ واضحش اینه که وقتی قراره یه پروژه شروع بشه درونگرا میره یه گوشه میشینه و بسم الله میگه و شروع میکنه امّا برونگرا دنبال همتیمی میگرده و تنهایی سختشه کار رو شروع کنه. - شیوهٔ دریافتِ اطّلاعات: با مطالعه و بررسی شهودی و abstracted اطّلاعات به دست میارن (iNtuitive) یا با تجربه کردن و ساختن و امتحان کردن (Sensing/ObServation)؟؟
آدمهای شهودی (رؤیاپرداز) نگاهِ کلنگر و تفکّر جزء به کل دارن و ترجیح میدن اوّل اطّلاعات به دست بیارن بعد برن توی گود.
آدمهای حسّی (واقعبین) دوست دارن هی با همه چی ور برن و به جزئیات علاقه دارن و نگاهِ جزء به کل دارن و دوست دارن بیشتر خودشون تجربه کنن تا این که بشینن اطّلاعات رو از یه منبع خارجی به دست بیارن.
مثال این میشه این که اگه یه دوربین خفن کادو بگیره اونی که شهودی هست اوّل دفترچه راهنماش رو قشنگ میخونه و کار با دوربین رو یاد میگیره بعد میره سراغش امّا حسّیه همون اوّل دوربین رو باز میکنه و شروع میکنه باهاش کار کردن و حتّی ممکنه خرابش هم بکنه! ولی این طوری راحتتره و بهتر یاد میگیره. - شیوهٔ پردازش اطّلاعات: بر مبنای منطق و قوانین و قواعد نتیجهگیری میکنند (Thinking) یا بر اساسِ احساسات و غرایز (Feeling)؟؟
آدمهای متفکّر (منطقی) شیوهٔ نگاهشون به دنیا یه قالبِ منطقی داره و دوست دارن تا همه چیز به صورت ضابطهمند پیگیری بشه.
آدمهای احساسی (عاطفی) بیشتر نگاهِ احساساتی و شخصی به دنیا دارن و مسائل رو از نگاهِ احساسات مورد بررسی قرار میدن.
یه مثالِ عالی برای این: یه بنده خدایی زده عمداً قتل کرده حالا میخوان قصاصش کنن. اونی که متفکّره میگه خب زده آدم کشته باید تاوون بده امّا احساسیه میگه آخی ... این الآن خانواده داره و اینا .... - شیوهٔ تعامل با محیط: انتظار دارند محیط مطابق میلشان باشد و برای محیطشان تصمیمگیری میکنند (Judging) یا خودشان را با محیط وفق میدهند و با این که دیگران تصمیمها را بگیرند راحتتر اند (Prospecting)؟؟
آدمهای تصمیمگیر (برنامهریز) خیلی منظّم و دقیق هستن و اگه جایی چیزی مطابق با نظم ذهنیشون نباشه به شدّت اذیت میشن و حتّی ممکنه تلاش کنن تا محیط رو تغییر بدن.
آدمهای منعطف (بداههپرداز) خیلی نظم و انضباط محیط براشون مهم نیست و بیشتر میخوان که کار انجام شه. از اون طرف هم با تغییرات محیط راحتتر خودشون رو وفق میدن و خیلی نیازی به تغییر محیط نمیبینن.
مثالش هم زمانی هست که مادر گرامی اومده in behalf of فرزند شیرینتر از قندش اتاق رو مرتّب کرده ... اونی که تصمیمگیره کلّاً اتاق رو دوباره میریزه به هم و مطابق نظر خودش میچینه و حتّی ممکنه با خانواده هم دعواش بشه سر این قضیه امّا شخصیت منعطف سریع سعی میکنه جای جدید چیزها رو یاد بگیره و به نظمِ جدید عادت کنه. - شیوهٔ تعامل با محیط: به راحتی نظراتشان را ابراز میکنند (Assertive) یا ترجیح میدهند در جمع خودشان را بروز ندهند و بعداً کارِ خودشان را بکنند (Turbulent)؟؟
آدمِ ابرازگر وقتی حرفِ اشتباهی زده بشه یا چیزی بر خلاف نظراتش باشه دوست داره تا این موضوع رو بیان کنه و به بقیه مخالفت خودش رو اعلام کنه. همین موضوع وقتی که اوضاع بر وفق مرادش هست هم صادقه.
آدم محافظهکار (محطاط) ترجیح میده کلّاً نظرش رو پیش خودش نگه داره و ابرازش نکنه (چه موافق و چه مخالف) امّا کارِ خودش رو بکنه.
مثال برای این هم تو دوتا جمله نهفته هست: شعار آدم در برخورد با محیطش برای یه ابرازگر «خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو!» هست و برای یه محافظهکار «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!» ؛)
امیدوارم که از این نوشته استفاده ببرین و بتونین بهتر خودتون رو بشناسین که خودشناسی اوّلِ همهٔ شناختنها است.
تا یه نوشتهٔ ویرگولی دیگه شما رو به خدا میسپرم و براتون آرزوی بهترینها رو دارم.
یا علی!