arghavan
arghavan
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

اقای کچل گنده‌ی بداخلاق!

سلام. من برگشتم چون دوباره یک گند بزرگ زدم.

وقتهایی که گند به این بزرگی میزنم معمولا یا با عمه خانوم صحبت میکنم یا با دوست صمیمیم .

اما در نهایت اخرین سنگر من ویرگولم هست . ویرگول مثل دوست عزیزیه که هرکاری کنی ، هرچقدر بالا بری پایین بیای ، بد بگی ازش ، ماه های طولانی ولش کنی و غیره باز اگه برگردی پیشش با اغوش باز میپذیرتت و ارومت میکنه.

اما این دفعه چه خبر شده ؟ یک اقای کچل داره مغزمو به .. میده .

یک آقای کاملا کچل 190 سانتی. با ریش های ناز نازی.

نمیدونم اقای کاملا کچل چطور فکر کرده که میتونه یه نقطه از بلاگ من باشه ... اما مثل اینکه بالاخره راهش به اینجا باز شده.

مساله ازینجا شروع شد که اقای کچل دوستم بود . دوست خوبی هم بود اما اونقدر با هم صمیمی نبودیم . 6 ماهی میشه همو میشناسیم اما در تمام این شیش ماه ، از لحظه آشنایی ( در مسافرتی مثال نزدنی که باعث دوستی من با چندین نفر دیگه هم شد) یا من مشغول کسی بودم یا اون در رابطه بود . حتی لحظه آشناییمون با هم من با اکس عزیزم بودم که هنوز هم درست و حسابی فراموشش نکردم .

بهرحال تایم طولانی ای هست که من بدم نمیومد با اقای کچل یه لاس و لوس ریزی هم بزنم ببینم به کجا میرسه.

قصه به اینجا رسید که متاسفانه این اتفاق افتاد . چیزهایی که نباید میشد ، شد.

ازم پرسید که نظرم راجب ادامه رابطه چیه.

گفتم من فکر میکردم این یه چیز کوچک بدون دخالت احساسات و حتی کوتاه مدت باشه !

گفت امیدوار بوده که نظرم این نباشه ...

پرسید که ایا دیتی که از قبل با یک خانومی چیده بوده رو بره یا نه ؟ ( دیت دقیقا فردای اشتباه بود !)

بهرحال من کی باشم که بهش بگم نرو دیت.انتظار داشت یه جواب مستقیم بدم گفتم همچین مسئولیت سنگینی رو نباید ازم بخوای.

در نهایت هم بهش گفتم حالا برو ببین چی پیش میاد ( اشتباه کردم؟ )

امروز موعد دیتش بود . نمیدونم رفت یا نه ...

فکر میکنم رفت. احمق کوچولو ...

کمی به هم ریختم .

اعصاب خراب است. با 3 نفر از دوستان نسبتا صمیمیم هم به مشکل جدی خوردم .

تابستان هم گرم و طاقت فرسا و من بدون هیچ گونه نقشه راجب اینده‌ی زندگیم هستم .

احتمالا در 6 سال اخیری که توی ویرگول بودم موقعیت های انگشت شماری بودن که در این حد احساس رقت و خواری و بی کیفیت بودن زندگیم کردم .

دارم یه قرص هورمونی پروژسترون هم مصرف میکنم برای عقب انداختن تاریخ عادت ماهانه ( اسم اصلیشو نگفتم باز سانسور نکنن) برای سفر اروپا.

ویزامون هم نیومده هنوز . دور باطلی از بدبیاری هست...

امشب خیلی احساس خوبی نداشتم رفتم یک پاکت شافل خریدم 170 هزار تومن و انداختم تو اتوبان ، مدتی که از خونه دور شدم یک خروجی رندوم رفتم و اخرش از انتهای غرب تهران سردراوردم که خودشون هم اونجا نمیرن .انیویز یجوری پیدا شدم و الان در خدمت شمام . همچنان احساس خوبی ندارم . پروانه هایی که باید تو دلم باشن تبدیل به اضطراب شدند و توی گلوم وول میخورن .



یک اقای کچل هم ضمیمه عکس کردم  . البته این خیلی خوشتیپ تره !!!
یک اقای کچل هم ضمیمه عکس کردم . البته این خیلی خوشتیپ تره !!!



دارم سعی میکنم احساس خوشبختی یا بدبختیم رو بر اساس کارهای یه پسر قرار ندم. نمیدونم چرا اینجوریه؟؟؟

احتمالا ددی ایشوزی چیزی!

من میدونم که آینده ام قراره درست مثل خودم باشه ، پر از اشتباه و شکسته شده ... اما پر از عشق.

حرف دیگری نیست. بدرود.

ایندهرابطهفیلم
I'm hopeless but maybe romantic
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید