ویرگول
ورودثبت نام
arghavan
arghavanI'm hopeless but maybe romantic
arghavan
arghavan
خواندن ۶ دقیقه·۲ ماه پیش

به فنا رفتن بازه‌ی تمرکز ادمیزاد امروزه!

سه شنبه شب

چند روز گذشته خیلی کار خاصی نکردم. 4 روز تعطیلی بود !!

بخاطر برنامه ریزی ناصحیح، نه درست حسابی رسیدم درس بخونم نه حتی فیلم ببینم نه چیزی برای ویرگولم بنویسم.

الان که اینو دارم مینویسم خودم باورم نمیشه.

شنبه شب با جان و هریت که مریض احوال بودن رفتیم پاب ارزون زنجیره ای بریتانیا. جان هی گفت میام و بعد گفت نمیام و خلاصه اینجوری.

من و هریت دیگه سشوار کشیده و ارایش کرده بودیم!!!

بنابراین تصمیم گرفتیم بریم یه پاب ارزون نزدیک خوابگاه. جان هم تا فهمید ما میخوایم بریم تصمیم گرفت بیااد!!!

بعد از اون شب جان و هریت هم به صورت رسمی وارد رابطه شدند و جان صبح همون روز با دوست دخترش به هم زده بود. الله اعلم..

نمیدونم گفته بودم که جان شکل فوتبالیستاست یا نه !! چشم های خیلی خوش رنگی دارن همشون اما من مجبورم وانمود کنم اصلا از چشم رنگیا خوشم نمیاد که نگن این ندید بدیده :دی

فردا چهارشنبه صبح ساعت 9 هفته دوم کلاس های من هست.

الان نزدیک سه هفته است که اینجا هستم و هنوز کار پیدا نکردم .

امروز اولین مصاحبه ویدیویی رو گرفتم و دو ساعت بعدش برام ایمیل اومد شما ریجکت شدید!!ً

اییییی

خیلی رو مود نوشتن و توضیح اضافی دادن نیستم این هفته ولی سعی میکنم دستامو حرکت بدم روی کیبورد.

دلم میخواد امشب سریال نروژیمو ببینم.

حرف زدنم خیلی خیلی بهتر شده.

جان و هریت اونروز باهام تمرین لهجه بریتیش کردن ولی جان گفت لهجه خودت خیلی باحاله لازم نیست عوضش کنی.

استادمون ایمیل فرستاده که اپلیکیشن های پاوربای و تابلو رو نصب کنید. با کلید دانشگاه و منم نصب کردم.

لیتترالی یک گیگ اپ توی 1 دقیقه دانلود شد و بعدشم تو 3 دقیقه نصب شد من هنوز انگشت به دهان مانده ام.

تو ایران هی فایروال رو خامموش کن ، حالا باز دوباره روشن کن ، حالا ری استارت کن ، حالا لپتاپ رو برعکس کن ! خیلی مراحل داره دزدی اپلیکیشن :دی

میرم سریال ببینم

تاک تو مایسلف لیتر

باید بیشتر یادم باشه که من این متن ها رو بخاطر خودم مینویسم و نه به خاطر بقیه.

و دقیقا به همین علت باید بیشتر روش وقت بذارم.

نوشتن و جمع اوری کردن روزم برام یجور تراپیه.

دیشب توی خواب یکی از مسائلی که در نوجوانی به شدت به من تراما وارد کرده بود رو کامل شکافتم. با حضور افراد مسئول تراما.

الان کامل به یاد ندارم باید به محض بیدار شدن مکتوبش میکردم.

در خواب کاملا هوشیار بودم که الان 23 ساله ام و این اتفاق سالها قبل افتاده و الان دارم خواب میبینم اما باید حتما این مشکل رو حل کنیم.

به طور کلی امیدوار هستم که ناخوداگاهم ، خودش در خواب خودش رو درمان کنه و من از بیماری ها شخصیتی و روانی که شاید کمی داشتم قبلا، به طور کامل راحت بشم.

بعدا خودم رو میبینم.

موهام رو قهوه ای کردم.

یعنی سعی کردم قهوه ای کنم اما احتمالا با دو بار شستشو هایلایت های بلوندم دوباره سر و کله اشون پیدا میشه.

از استارباکس یه سورپرایز بگ نصف قیمت خریدم که دو تا ساندویچ و دو برش کیک داخلش بود.من اما کیک نمیخورم.

5شنبه شب

در کتابخانه ...

به خودم قول دادم امروز هرچیزی که نوشته شد رو پست کنم.

موسیقی کلاسیک من رو خواب میکنه.

دیشب از اسپاتیفای یه پلی لیست داشت پخش میشد و من دومین اهنگ رو نشنیده به خواب رفتم.

الان هم ارامش عجیبی بهم داده.

اسم اهنگ : فرار از رویا از آستین فارول بود.

احساس کردم یهویی تمام تنش هایی که در وجود فیزیکیم جمع شده بود یکباره رها شد.

البته از دیروزصبح به شدت احساس مریضی و خارش گلو دارم و خودمو بستم به چای سبز و پاراستامول.

همیشه دوست داشتم توی یه تتوشاپ کار کنم. امروز پیج چند تا از تتوشاپ های بلفست رو پیدا کردم و بهشون پیام دادم کاراموز میخوان یا نه!!

احتمالا جوابم رو نمیدن اما خب.. چیکار میشه کرد.

سه هفته گذشته من هنوز کار جنرال پیدا نکردم.

البته شاید کلا دو روز رزومه فرستادم و بعدش شدیدا ناامید شدم و بس کردم.

باید بذارم پشتش. نمیدونم این جمله بی ادبیه یا نه ولی مامانم همیشه شنیده بودم که میگفت حدس میزنم اگه بی تربیتی باشه معنیش رو نمیدونه.

رفتم لینکدین میخواستم اپلای کنم واسه کار بجاش بازی کردم.

ای دی اچ دی یه مساله جدیه که احتمالا به خاطر استفاده بی رویه از سوشال مدیا فراگیر شده.

اینجوری نیست که هرکسی میگه من ADHD دارم دروغ گفته باشه.. نه !

شاید تعداد بیمارهای مبتلا انقدر زیاد شده که برای ما خنده دار به نظر میاد اما در واقعیت بازه تمرکز ادم ها به شدت کاهش پیدا کرده.

تو 6 ثانیه فرصت داری که سر من رو گرم کنی .

این چه وضعیه ای کاش میتونستم اون داروی لعنتی رو بخورم اما من رو بی خواب میکنه دوز 30 ش.

میرم بذارم پشتش لااقل درس بخونم البته اگه بی ادبی نیست.

نوشته های قبلی رو هم منتشر میکنم.

در پناه حق

جمعه شب

آه سالوادور...

نمیدونم چرا همه چیز اینطور شده.

اصلا سالوادور کی هست؟

امروز توی زنگ تفریح ( break!!!) پسر خوشگله ،جاشوا، با دوستش سایمون اومدن کنار میز من و دوستم وایسادن و شروع کردن به حرف زدن. ما هم نشسته بودیم و من داشتم یک سیب قرمز رو گاز میزدم. جیزل هم داشت قهوه میخورد.

همینجوری که داشتیم حرف میزدیم من یکم شجاعتم رو جمع کردم و بهشون گفتم میتونین بیاین بشینین پیشمون.

پسر خوشگله نزدیک تر به من بود و کنار من نشست و دوستش کنار دوستم.

اما واقعیت اینه که مطمئن نیستم پسر خوشگله از من خوشش بیاد ... حس میکنم از دوستم خوشش میاد.

من اولین دیدارمون رو خراب کردم. چون ازم پرسید کجایی هستی و من گفتم ایران.

و بعد گفت چه کشور خوبی!!

من گفتم از کجا میدونی؟؟؟

خیلی وحشت زده شد و دیگه هیچوقت بهم نزدیک نشد بعد از اون قضیه.

امروز اولین باری بود که رسما با هم صحبت کردیم بعد از اون فاجعه.

با نوشیدنی انرژی زا اومد کنارم نشست و شروع کرد به سوال پرسیدن راجب نصب کردن اپلیکیشن پاوربای روی مک بوک.

بحث به این کشیده شد که باید مایرز بریگز رو انجام میدادیم برای کلاس کاریابی و گفت من enfp هستم.

گفتم ااعع چه جالب منم entp هستم. و فهمیدم یک سال توی کره زندگی کرده و میگفت اونجا خیلی چیز مهمیه این تست همه حرف میزنن راجبش.

خلاصه اینم از سطح بحث ما به عنوان 4 تا جوون 23 ساله.

اون یکی دوستشم یادم نیست چی بود ولی درون گرا بود. و جیزل هم درونگرای منظم.

در کلاس بعدی بحث زیادی مودب بودن ایرلندیا شد و گفت نظرت چیه گفتم اره خیلی مودب هستین حتی زیادی مودب هستید دیگه.

این بود کل برخورد من و پسر خوشگله.

اینم شانس مایه...

فردا دوباره شنبه است و من دلم میخواد کلی خرج کنم و چیزمیز انلاین سفارش بدم.

نمیدونم یه قابلمه برای خودم بخرم دوازده پوند یا به جاش یه رول سوشی برای ناهار بخرم7 پوند؟؟

تازه از طرفی نمیدونم یه پک لوازم ارایشی برای خودم بخرم 45 پوند یا یه ژاکت و کت گرم اچ اند ام بخرم 45 پوند؟؟؟؟

یا نه اصلا هیچکدوم رو نخرم؟

ولی خیلی دلم میخواد جفتشو...

امروز موقع چای سبز و شکلات بعد از شام بودیم که دختر اسیایی- نیویورکی بهم گفت تو یکی از زیباترین دخترایی هستی که تو زندگیم دیدم و من سرشار از شادی مضاعف شدم.

خیلی حال میکنم وقتی دخترا بهم این جمله رو میگن و نمیدونم چرا دخترا کلا زیاد بهم اینو میگن در حالی که پسرای رندوم خیلی کم پیش اومده بهم بگن این حرفو ...

راه پله دانشکده بیزینس
راه پله دانشکده بیزینس
شوفاژ نازنازی دانشکده بیزینس
شوفاژ نازنازی دانشکده بیزینس

خرید روز شنبه : وسایل داخل عکس به جز لباس ... جمعا 28 پوند . هوا سرد شده و طوفان ایمی اومده این سمتی
خرید روز شنبه : وسایل داخل عکس به جز لباس ... جمعا 28 پوند . هوا سرد شده و طوفان ایمی اومده این سمتی

پشت کتابخونه
پشت کتابخونه
یک عصر بارانی رندوم
یک عصر بارانی رندوم

صبحانه هرروز
صبحانه هرروز

سالاد نخود و تن ماهی با نان پیتا ، یک روز ناهار
سالاد نخود و تن ماهی با نان پیتا ، یک روز ناهار

سوشال مدیامایرز بریگزخوابدانشگاهمهاجرت
۲۱
۳
arghavan
arghavan
I'm hopeless but maybe romantic
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید