هر پرنده کوچکی که زیر بالی رشد کند خواهد رفت، میل به رهایی از اولین لحظاتی که وی تواناییهای خود را کشف میکند در او خواهد درخشید. او با علم به اینکه پرنده بزرگتر مدید زمانی به اون راه و رسم پرواز را نشان داد در ناخودآگاهش نقشهی کشف لانههای دور و دیگری را خواهد پروراند.
سخنی نیست، پرنده کوچک و بزرگ هر روز از هم دورتر، سردتر و غریبهتر میشوند و روزی پرنده کوچک بال خواهد گشود و پرنده بزرگ و زخمی را ترک خواهد کرد. در روزهای بعد پرنده کوچک ممکن است بارها با دیگر پرندگان در چشمان پرنده بزرگ دیده شود و او را تنهاتر و غمگینتر کند به حدی که بگوید به تو ساز زدن آموختم، بر تنهایی ساز زدی