آرین افشار
آرین افشار
خواندن ۱۱ دقیقه·۲ سال پیش

نفس‌های آخر موج اول اکوسیستم استارتاپی


چندی پیش به دعوت دوستانم در افتتاحیه نمایشگاه اینوتکس در پنلی با نام نفس‌های آخر موج اول اکوسیستم استارتاپی حضور داشتم و صحبت‌های خوبی مطرح شد اما از اونجایی که همیشه فرصت در پنل‌ها برای گفتگو کم هست و نظرات افراد هم طبعا مختلف، من سعی کردم نظر شخصی خودم رو بیشتر بر پایه مشاهدات و تجربیاتم در این چند سال بنویسم، فکر میکنم این موضوع بسیار مهم هست که چرا در مورد نفس‌های آخر اکوسیستم استارتاپی صحبت میکنیم و آیا معنی این تیتر از بین رفتن فضای کارآفرینی است یا معنای دیگری دارد؟

همیشه وقتی در فضای جدیدی شروع به فعالیت می‌کنیم، به بزرگان و افراد تاثیر گذار در اون صنعت نگاه می‌کنیم، از اون‌ها یاد می‌گیریم و سعی میکنیم مسیری که از نظر خود ما درست هست رو پیش ببریم تا هم اثری از خودمون در فضای حرفه‌ای کارمون به جا بزاریم هم به رشد صنعت و افرادی که با هم در حال همکاری هستیم کمک کنیم، وقتی بر میگردیم به گذشته نگاه می‌کنیم و این ده سالی که فضای کارآفرینی رنگ و بوی جدیدی به خودش در فضای تکنولوژی گرفته، می‌بینیم که بسیار از افراد موثر و قطعا سازنده اکوسیستم استارتاپی کشور در حال حاضر کنار ما نیستند، بسیاری از افرادی که معنی، مفهوم و اقتصاد فضای سرمایه‌گذاری خطرپذیر رو در کشور جا انداختند، کارآفرینانی که شروع به کار کردند و امروز کسب و کارهای به نام و بزرگی دارن و بسیاری از افرادی که به جامعه و شبکه‌سازی کارآفرینی در دانشگاه‌ها، فضای کارآفرینی کمک کرده‌اند (آرش برهمند در این مقاله به خوبی به این مورد اشاره کرده) و زمانی که می‌بینیم این افراد با چه چالش‌هایی دست و پنجه نرم‌ کردند، چه بذر‌هایی رو کاشتند و برای به ثمر رسیدن اهدافشون چالش‌ها و سختی‌های زیادی رو تحمل کردند، امروز یا نمی‌توانند در کنار کسب و کار خودشون حضور داشته باشند یا اینکه برای بسیار از افراد ادامه مسیر به علت‌های مشخص توجیه پذیر نبوده و امروز در جای دیگری از دانش و تجربه خودشون دارن استفاده میکنند. اولین سوالی که برای نسل جدید پیش آمده و خواهد آمد این هست که من چرا باید پا در مسیری بزارم که آینده کاملا مبهمی داره؟

زمانی که از کارآفرینی صحبت می‌کنیم به صورت مشخص از معیار‌های بسیار مهمی صحبت می‌کنیم که عموما:

  • امید و انگیزه برای رشد و توسعه
  • امکان برنامه ریزی بلند مدت
  • منابع انسانی با ثبات و با انگیزه

جزو مواردی هستند که برای شروع کار برای همه حائز اهمیت است. واقع‌بینانه به مسئله نگاه کنیم تا ببینیم کدوم از این موارد که دلیل اصلی جوان‌ها به فضای کارآفرینی هست وجود داره؟ در دانشگاه‌ها و فضای کارآفرینی امید و انگیزه افراد برای راه‌اندازی کسب و کار روز به روز کمتر میشه و دلیل اون هم بسیار مشخص هست، عدم امنیت اقتصادی و سیاسی در کشور که به صورت مشخص به تورم، عدم ثبات زیر‌ساخت‌های اینترنتی، جلوگیری از فعالیت در شبکه‌های اجتماعی به عنوان ابزار‌های بازاریابی و کسب درآمد، غیرقابل پیش‌بینی بودن برنامه‌های مالی که نتیجه اون عدم توجیه پذیری برنامه‌های مالی و سرمایه‌گذاری خواهد بود و دلایل مرتبط دیگر.

چالش در برنامه‌ ریزی‌های میان مدت و بلند مدت به دلایل مختلف، در حال حاضر در زمانی زندگی می‌کنیم برناممه ریزی بلند مدت تقریبا امکان پذیر نیست و هر قدمی که بر می‌داریم باید همگام با اتفاقات روزانه باشه و تصمیمات ما محدود به تصمیم‌های کوتاه مدت شده و این خودش در فضای کارآفرینی که نیاز داره تصویری از آینده داشته باشیم و بتونیم تصویری از آینده برای دیگران بسازیم اهمیت بالایی داره. همیشه در فضای سرمایه‌گذاری هم به اون اشاره می‌کنیم که کارآفرین‌های امروز، دستاورد‌های آینده خودشون رو میفروشن که این امر تا حد زیادی ناممکن شده.

محدود شدن انتقال تجربه و دانش، قطعا از دیگر مواردی هست که در رشد فضای کارآفرینی اثر گذاشته، حتما می‌دونید که در همه جای دنیا افراد کارآفرین و به نام که دستاورد‌های خوب و مثبتی داشتند به نسل‌های بعدی خودشون کمک می‌کنند تا در مسیر درستی قدم بر دارند تا خطاهای کمتری رو انجام بدن، در شتابدهنده‌ها، فضاهای کار اشتراکی، رویداد‌ها و فضاهای مشابه، این اتفاق همیشه در جریان بوده و امروز می‌بینیم که انتقال دانش کمتر و کمتر شده و شاید دوستانی که خارج از کشور در حال فعالیت هستند، اثر گذار‌تر عمل میکنند. قطعا برای رشد، ما باید از خطاهای دیگران یاد بگیریم و سعی کنیم در کنار افراد با تجربه مسیر موفقیت رو سریعتر طی کنیم، اما امروز واقعا چقدر در شتابدهنده‌ها و فضاهای مشابه دیگر، این انتقال تجربه و دانش اتفاق می‌افته؟

جذب سرمایه روز به روز سخت‌تر شده، اما چرا؟ همه ما مدت‌‌هاست می‌شنویم که منتظر ورود به بازار سرمایه بسیاری از کسب و کارهای از جمله دیجی‌کالا، اسنپ، کافه بازار، دیوار و ... هستیم که مطمئن هستم به زودی این اتفاق خواهد افتاد اما آیا چالش امروز ما برای رشد فضای کارآفرینی فقط این موضوع هست؟ قطعا نه، شاید چند سال پیش مهمترین و بزرگتری دغدغه برای به جریان افتادن چرخش چرخ‌دهنده‌های فضای کارآفرینی این مورد بود اما امروز توجیه‌پذیر نبودن سرمایه‌گذاری خطر‌پذیر حتی در راند‌های پایینی قطعا پررنگ شده، بسیاری از شرکت‌های سرمایه‌گذرای امروز در حال فعالیت نیستند و تعداد بسیار بسیار کم شرکت‌های فعال در راند‌های بالا‌تر مثل راند‌های آ و ب قطعا از چالش‌های بزرگ هم برای استارتاپ‌ها و هم برای سرمایه‌گذاران راند‌های پایین‌تر هست و می‌بینیم که فضای سرمایه‌گذاری خطرپذیر هم در حرکت به سمت خصولتی شدن هست، تعداد پایین سرمایه‌گذار‌های راندهایی بالایی و همچنین خصولتی بودن اون‌ها هم انحصار در بازار ایجاد میکنه هم رقابت در فضای سرمایه‌گذاری رو بی‌معنی میکنه. هر چند که ممکن است ورود کسب و کارهای بزرگ به بازار سرمایه این امر رو تسهیل کنه اما روی دیگر سکه ممکن هست خروج سرمایه از کشور باشه که سناریو محتمل‌تری در فضای شرکت‌های خصوص فعلی هست. همچنین فرهنگ mergers and acquisitions تقریبا به اون اندازه‌ای که باید جا نیافتاده و همچنان تمرکز شرکت‌های بزرگتر بیشتر روی تولید هست تا خرید کسب و کارهایی که یک مسیری رو رفته و تجربه انباشته ایجاد کردن، البته مقصر قطعا شرکت‌های بزرگتر نیستن و استارتاپ‌ها هم بسیار در امر نقش دارن به این دلیل که در بسیار از موارد زیر ساخت‌های بی‌ثبات، حضور افراد غیر متعهد در تیم‌ها و موارد مشابه که نیاز به یادگیری دارند در استارتاپ‌ها کمرنگ شده و طبعا ریسک خرید محصول رو هم برای خریدار بالا می‌بره و قطعا لازم هست در این بخش کارهای جدی اتفاق بی‌افته.

چالش‌های شرکت‌داری و قوانین حاکمیت شرکتی بسیار زیاد هست و هنوز بعد از گذشت یک دهه همچنان سرمایه‌گذاران و موسسان شرکت‌ها در ریسک بالای راه‌اندازی قانونی کسب و کار قرار دارند، قطعا در یک دهه رشد‌هایی هم داشتیم و تغییرات مثبتی هم انجام شده اما سوال این هست که آیا این تغییرات برای صنعتی که روز به روز در حال رشد هستش و روز به روز خودش رو تغییر میده آیا کافی هست؟ قطعا نه و همین موضوع هم دلیل دلسردی بسیاری از افراد شده و امروز با قطعیت میگم اگر کسی وارد فرایند جذب سرمایه و یا جذب شریک تجاری بشه باید بر قوانین جاری و حاکمیت شرکتی تسلط کافی داشته باشه تا بتونه از خودش، هم موسسانش و شرکاش به درستی محافظت کنه.

مهاجرت و کم شدن نیروی متخصص و بالا رفتن هزینه تولید نسب به درآمد از عوامل مهمه دیگه‌ای هستش که ستون‌های فضای کارآفرینی رو ضعیف می‌کنه، قطعا همه قرار نیست کارآفرین بشن، هر شرکتی و هر کارآفرینی نیاز به نیروی متخصص و ماهر داره تا بتونه خودش رو در مسیر درست قرار بده و حفظ کنه و از طرف دیگه هم تمرکزش رو در جاهای لازم قرار بده و قطعا امروز این اتفاق نمی‌افته، نه تنها شاهد مهاجرت افراد متخصص و دانشجویان نخبه در این چند سال بودیم بلکه امروز شاهد مهاجرت کارآفرین‌ها و حتی کسب و کارها هستیم و وقتی با این افراد صحبت می‌کنم یک سوال درست رو مطرح میکنن، آیا اگر همین زمان رو در جای دیگری بگذارم رشد بیشتری نخواهم داشت و احتمال موفقیت بیشتر نیست؟ جواب این سوال با شما ...

آموخته‌های من در این مدت نشون میده که مقیاس‌پذیری که درس اول فضای کارآفرینی هست در هیچ کشوری که تعامل سازنده‌ای با دنیای بیرون نداره و نمی‌تونه کسب و کارش رو در صورت فیت شدن با بازار اولیه خودش رشد و توسعه بده اتفاق نمی‌افته. حتی بزرگترین کسب و کارها مثل آمازون، علی بابا، اوبر، گوگل و ... برای اینکه توجیه پذیری اقتصادی کلان داشته باشن و نقش جدی در اقتصاد و تولید ناخالص ملی کشور خودشون ایفا کنن نیاز دارن از مرزهای خودشون بیرون برن و پا به مرزهای ناشناخته بزارن تا بتونن با سرویس‌های خودشون، توسعه درآمدی پایدار ایجاد کنن، آیا این اتفاق شدنی هست؟ آیا میتونیم برنامه ریزی کنیم که اگر روزی کسب و کار موفقی در داخل کشور داشتیم آیا الزاما یونیکورن‌های موفقی هم خواهیم داشت؟

دولت به عنوان یک نهاد رگولاتور نباید با کسب و کارها رقابت کنه و باید تمرکزش رو بزاره تا فرایند‌های راه‌اندازی کسب و کار، فرهنگ سازی مناسب، توجیه پذیری سرمایه‌گذاری، مدیریت و ارائه داده‌های لازم برای با ثبات بودن کسب و کارها به درستی شکل بگیره و رقابت سالمی در بازار ایجاد کنه اما امروز دولت خود یک رقیب بزرگ برای بسیاری از کسب و کارها هست، هر چند در بسیاری از کشور‌ها از جمله چین، روسیه، ونزوئلا گام‌های مشابهی برداشته شده اما آیا اونها گزینه مناسبی برای مقایسه هستند؟

فرصت‌های سرمایه‌گذاری بهتر و با ثبات‌تر در بخش‌های مختلف به جای سرمایه‌گذاری خطرپذیر از چالش‌های دیگه فضای سرمایه‌گذاری در کشور هست، امروز هر سرمایه‌دار میتونه با تخصیص سرمایه خودش در بازارهای ساده‌ای مثل طلا، مسکن، ارز، خودرو، آهن و ... سرمایه‌گذاری با ثبات و بدون دغدغه‌ای داشته باشه و اگر ما هم جای این افراد باشیم و انگیزه و دانش کافی برای ورود به فضای سرمایه‌گذاری خطرپذیر نداشته باشیم چرا باید انگیزه ورود به این فضا را داشته باشیم یا حتی برای یک شرکت حوزه تکنولوژی که دانش سرمایه‌گذاری و شناخت از بازار رو داره در دنیای واقعی رقابتی چرا باید ریسک سرمایه‌گذاری خطرپذیر رو بپذیره و خودش رو از فرصت‌های سرمایه‌گذاری بهتر محروم کنه، واقعیت این هست که سرمایه گذاری خطر پذیر اهرم‌های تشویقی مشخص نیاز داره و این موضوع هم تا حد بسیار خوبی در دنیا مدلسازی شده که با یک جستجوی ساده میشه به اون رسید اما آیا واقعا در ایران ممکن هست این اتفاق بی افته؟ حدود ۳ سال هست بحث فعالیت در سرمایه‌گذاری خطرپذیر و تامین منابع از مالیات شرکت‌ها در حال بررسی هست، امروز کجای کار ایستادیم؟

از بین رفتن رویداد‌ها و برنامه‌های خودجوش با هدف تیم‌سازی و ایجاد انگیزه کارآفرینی در دانشگاه‌ها از موارد مهمی هست که در پنج ساله گذشته با اون رو‌به‌رو بودیم، حالا چرا این برنامه‌ها مهم هستن؟ حتما میدونین که ما در دانشگاه هم شبکه (کامیونیتی) خودمون رو می‌سازیم هم در دانشگاه بهترین زمان هست برای تجربه کردن بسیاری از اتفاق‌های خوب یا بد، اما مهم این هست که در سنی تجربه می‌کنیم که می‌تونیم از این تجربه در گام‌های پیش رو استفاده کنیم و طبعا ساخته شدن این تجربیات، ساخته شدن شبکه‌های ارتباطی، دیده شدن، حضور در شتابدهنده‌های فعال برای کوتاه کردن مسیر و ... همه از مهترین دستاورد‌های ما در دوره طلایی دانشجویی هست، اما امروز متاسفانه نه برنامه‌های فعال در ابعاد بزرگ و با کیفیت مناسب برگزار میشه نه برنامه‌ای وجود داره که این مسیر دوباره به دوران طلایی خودش برگرده و همه اینها فاصله افراد (تیم‌ها و موسسان) و سرمایه‌گذاران رو هم دورتر میکنه و قطعا امروز در زمانی قدم بر میداریم که فاصله دانشگاه با صنایع و سرمایه‌گذاران بسیار فاصله گرفته و خود این امر باعث میشه چرخه اعتماد و اطمینان به درستی و اونجوری که باید شکل نگیره.

شخصا اعتقاد دارم که اکوسیستم هیچوقت از بین نمیره فقط اثر اون در فضای کلان کشور متفاوت خواهد بود، عملکرد افراد متفاوت خواهد شد و کیفیت حضور افراد و آدم‌های تاثیرگذار هم همینطور، خیلی‌ها معتقد هستند که اصلا این عوامل مهم نیستن و باید این فضا مثل هرجای دیگری در دنیا که فراز و نشیب‌های خودش رو داشته پیش بره تا به نتیجه برسه و این هم نظر درستی هست اما فکر میکنم در فضای نوآوری مهم‌ترین چیزی که نباید از دست بدیم زمان هست و در فضای رقابتی سالم فعالیت کنیم، برنامه خوب، اجرای خوب بدون اهمیت دادن به زمان عملا نتیجه خوبی نخواهد داشت. شاید بهترین گزینه قابل لمس برای ما صنعت خودرو سازی کشور باشه.

برای جمع‌بندی هم فکر میکنم با توجه به شرایط فعلی و کمرنگ‌تر شدن کارآفرینی در سطح کشور طبعا رقابت هم کمتر میشه و شاید فرصت مناسبی باشه برای راه‌اندازی کسب و کار برای افرادی که علاقه‌دارن با چالش‌های زیادی دست و پنجه نرم‌کنند یا با ارتباطات مسائل رو حل کنن باشه و تنها پیشنهادی که میتونم بدم این هست که رو مدل‌های کسب و کاری زمان بزاریم که که همگام سازی اون محصول و کسب و کار (Market fit) زمان زیادی از تیم موسس نگیره و بتونن هر چه سریعتر به درآمد عملیاتی با ثباتی برسن تا هزینه‌های خودشون رو پوشش بدن یا اینکه در کنار کسب و کارهای تکنولوژی محوری بایستن که بتونه کمک کنه به رشد اونها با هزینه بازاریابی و جذب کاربر کمتر و همینطور تمرکز بر مسئله‌ای که نیازسنجی (Validation) بازرش انجام شده و میدونیم با مدل کسب و کار درست می‌شود به درآمد رسید.

نیاز بازار امروز ما بازاری با مدل‌های کسب و کار مبهم نیست و زمان زیادی هم برای چرخش‌ها (Pivot) زیادی نداریم و طبعا امکان خطای کمتری داریم. ماهنامه پیوست هم گزارشی خوب از پنل‌های برگزار شده نوشته که در اینجا می‌تونید این مقاله رو مطالعه کنید، امیدوارم این پست برای شما مفید باشه و خوشحال میشم اگر نظرات شما رو هم در اینباره بدونم.


اکوسیستم استارتاپیکسب کارسرمایه‌گذاری خطرپذیر
آرین افشار فعال حوزه سرمایه‌گذاری خطر‌پذیر و مشاور محصول
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید